www.maderandaghdar.blogspot.com
Monday, 18 July 2011
درخواست جمعی از دانشمندان و برندگان جایزه نوبل از رهبری برای آزادی نخبه ایرانی
درخواست جمعی از دانشمندان و برندگان جایزه نوبل از رهبری برای آزادی نخبه ایرانی
این دانشمند جوان در بخشی از نامهٔ خود شرح داده است: تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آنها وجود دارد.
وی که به «ارتباط با دولت متخاصم» و «کسب درآمد نامشروع» متهم شده است، از بزرگترین نخبگان فیزیک اتمی جهان است و پیش بینی میشود در سالهای آینده به یکی از بزرگترین دانشمندان این رشته تبدیل شود، اما در صورت تداوم حضور در زندان این فرصت برای وی و کشور از بین خواهد رفت. امری که به نظر میرسد بخشهایی از وزارت اطلاعات با برنامه ریزی قصد آن دارند، چه گرایشی در این وزارتخانه عزم خود را جزم کرده تا از رشد علمی نخبگان ایرانی که اقلیت قومی یا مذهبی هستند ممانعت به عمل آورد.
پیش از این نیز زندانیان سیاسی دیگر در نامههایی از شکنجهها و اعتراف گیریهای غیر انسانی علیه خود پرده برداشته بودند.
همچنین ۲۶ نفر از زندانیان به نام و گمنام سیاسی در نامهای با شرح شکنجهها و فضای بازجوییهای خود از وزارت اطلاعات و سپاه شکایت کرده بودند.
هر روز که میگذرد کوس رسوایی بازجوییها و اعتراف گیریهای نمایشی بلندتر نواخته میشود.
متن کامل این نامهٔ تکان دهنده به شرح زیر است:
حضرت ایت الله لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
با سلام
بیش از هر چیز از اینکه به عنوان جوانی که در سال ۶۱ متولد شدهام و در دامان جمهوری اسلامی پرورش یافته و از ایام دانش آموزی تاکنون تمرکز اصلیام روی مسائل علمی و تحصیلی و آموزشی بوده و همواره کوشیدهام بتوانم در این زمینه فردی مفید و موثر برای پیشرفت و ارتقای جامعهام باشم، امروز باید در مورد اتهاماتی باور نکردنی علیه منافع کشورم دفاع کنم، متأسفم من به عنوان دانشجوی رتبه ۳۹ کنکور سراسری، رتبه سوم المپیاد علمی آزمایشگاهی شیمی، دریافت کننده سکه از مقام رهبری در دیدار ایشان با نخبگان علمی و استعدادهای درخشان، رتبه برتر کنکور کارشناسی ارشد در چند رشته، مصاحبه زنده تلوزیونی در شبکه بین المللی خبر در زمینه کاربردهای لیزر در پزشکی بعنوان محقق برتر کشور و… که هیچشناختی از مقولات سیاسی و امنیتی نداشته و ناگهان با اتهاماتی روبرو شدهام که هرگز تصورش را هم نمیکردم، تا مدتی دچار سرگشتگی و سوال بودم.
پس از پایان دوره کارشناسی فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف، به علت علاقه به یادگیری و انتقال علوم کاربردی و تکنولوژیهای نوین فیزیک تجربی در زمینه پزشکی و صنعتی به کشورمان از کشورهای صاحب تکنولوژی، با توجه به پیشینه درخشان تحصیلی و تحقیقات علمی و تسلط به زبان انگلیسی، دعوت نامههای متعددی از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی اروپایی، آمریکایی و کانادایی با پیشنهاد بورسیه کامل تحصیلی با تأمین کلیه مخارج اقامتی، مسافرتی، تحصیلی و تحقیقاتی دریافت کردم که در نهایت مرکز تحقیقات علوم اپتیک و فوتونیک اروپا در دانشگاه پلی تکنیک بارسلونا را به علت تمرکز خاص تحقیقاتی روی کاربردهای پزشکی و صنعتی لیزر و همچنین نزدیکی مسافت به ایران برای امکان رفت و آمد و دیدار با خانواده برای تحصیل کارشناسی ارشد و دکتری انتخاب نمودم. پس از پایان دوره دکتری در بارسلونا که هم اکنون فقط جلسه دفاع از تز دکترایم باقی مانده، برای تکمیل تحصیلاتم در بالاترین سطوح علمی به عنوان یک محقق ایرانی به دعوت دانشگاه تگزاس که سرآمد رشتهام در ساخت لیزرهای فوق پیشرفته پزشکی، صنعتی و تحقیقاتی است با بورسیه تحصیلی شرکت کردم.
هم در اروپا و هم درآمریکا، بسیار مفتخر بودم که به عنوان یک جوان ایرانی با توجه به توانایی علمیام توانستهام استعداد و توان علمی ایرانیان را به همگان نشان دهم. علاوه بر دعوت از من و عضویت در پروژههای مهم کاربردی علمی و تحقیقاتی ملی آنها و انجمنهای اصلی فیزیک و مهندسی برق، امتیاز دسترسی به پایگاههای اطلاعات علمی و تجهیزات پیشرفته در مراکز تحقیقاتی آنها را داشته باشم که نتیجه آن انتشار مقالات علمی فیزیک در بهترین ژورنالهای بین المللی و سخنرانیهای مکرر در کنفرانسهای تراز اول بین المللی در اروپا و کانادا و آمریکا بعنوان یک دانشجوی ایرانی است.
به دلیل وابستگی فراوان عاطفی با خانواده بزرگ و زحمتکشم و علاقه به خدمت و انتقال علوم تکنولوژی به کشورم همواره در فکر بازگشت به کشورم بوده و هستم. بهترین ادعای این مدعا این است که بر خلاف بسیاری که از این سرزمین رفته و به هر دلیلی قصد بازگشت به کشور را ندارند سالیانه دو بار به ایران سفر کرده و در دانشگاه و مدارس قدیمیام به دعوت اساتیدم، کنفرانس و سخنرانیهایی برگزار کرده، اطلاعات و تجربیات علمی خود را به اساتید، دانشجویان و دانش آموزان منتقل کردهام. در سال اخیر نیز با هماهنگیهایی که با اساتیدم در دانشگاه در حال صورت گرفتن بوده، قصد بازگشت و مشغول شدن در دانشگاه و آزمایشگاههای تحقیقاتی برای انتقال تجربیاتم را داشتم. در آخرین سفرم به ایران، در هنگام خروج از کشور در تاریخ دهم بهمن ماه ۸۹ به قصد ادامه تحصیلاتم، در فرودگاه امام خمینی با اتهام شوک آور اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور بازداشت و روانه زندان شدم. پس از ۳۶ روز سلول انفرادی که علی الخصوص با توجه به دردناک بودن اتهام وارده، هر روز آن چون یکسال میگذشت به بند عمومی منتقل شده و فرصتی برای مطالعه قوانین و آشنایی با حقوق خود به دست آوردم و در حیرت تمام متوجه شدم که کل فرآیند بازداشت، اتهام زنی و بازجویی، از اساس غیر قانونی بوده است.
بنده با وجود سپری شدن بیش از ۵ ماه برخلاف مقررات مندرج در اصل ۳۲ قانون اساسی و مواد ۲۰، ۲۴، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۷، ۶۱، ۱۲۳ و ۱۲۷ قانون آئین دادرسی مدنی در مدت بازداشت و زمان تحقیقات که تاکید قانون بر پرهیز از فوت وقت و انجام آن در اسرع وقت است، هنوز بازداشت موقت هستم و از تمامی فعالیتهای علمیام باز ماندهام. در زمان بازداشت و کل دوران بازجویی هیچگونه دلیل و مدرکی برای اتهامات منتسب به من ارائه نشده است که برخلاف ماده ۱۲۴ قانون آئین دادرسی «قاضی نباید کسی را احضار یا جلب کند مگر اینکه دلایل کافی برای احضار یا جلب موجود باشد» بر خلاف اصل ۳۲ قانون اساسی که تفهیم اتهام باید با ذکر دلیل باشد، برخلاف ماده ۲۴ آئین دادرسی که موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ شود و برخلاف ماده ۳۷ آئین دارسی که قرار بازداشت باید مستدل و مستند باشد، بوده است. متأسفانه در مورد اینجانب نه تنها در زمان بازداشت بلکه پس از آن نیز هرگز هیچ دلیل و مدرکی ارائه نشده است. همانطور که میدانید هر جرمی یا با بینه (دلال و مدارک) ثابت میشود یا با اقرار و شرط معتبر بودن اقرار هم این است که در شرایط خوف و ترس و اکراه و تهدید و سلول انفرادی نباشد که متأسفانه همگی این شرایط نامتعارف در بازجویی از من اعمال شده است. برخلاف ماده ۱۲۴ آئین دادرسی سعی میشد که دلایل اتهام پس از بازداشت اینجانب از طریق اقرار از خود متهم آن هم در سلول انفرادی و در شرایط تهدید و فشار روانی، فریب و ارعاب اخذ شود و نه تنها هیچگاه دلیل و مدرک ارائه نکردند، بلکه پیوسته تاکید داشتند که هرگز مدرک و دلیلی را ارائه نخواهند کرد و باید خودت بگویی و اقرار کنی تا راستی آزمایی شود در حالیکه طبق ماده ۳۴ آئین دادرسی این بازجوییها اگر در شرایط مناسب و آزادی و بدون سلول انفرادی و فشار و تهدید ارعاب و فریب هم باشد، نه ارزش بینه بودن را دارد و نه ارزش اقرار.
همانگونه که گفته شد شرایط بازجویی کاملاً نامتعارف و پس از مطالعه قوانین آن طور که متوجه شدم غیر قانونی بوده است. در ماده ۱۲۹ آئین دادرسی تصریح شده است که موضوع اتهام و دلایل آن باید بصورت صریح به متهم تفهیم شود. سوالات باید مفید و روشن باشد. سوالات تلقینی یا اغفال یا اکراه یا اجبار متهم ممنوع است. بسیار متاسفم که بگویم بر خلاف تصور و انتظارم از نظام جمهوری اسلامی، تمام موارد فوق در بازجوییها نادیده گرفته شده است یعنی دلایلی در کار نبود که ارائه شود، ادلهای وجود نداشت که صراحتی در آن باشد، سوالات مفید و روشن نبوده سوالات همواره تلقینی بوده و بارها به من مطالبی به اجبار دیکته و القاء میشد و اغفال و اکراه و اجبار به وفور وجود داشت متاسفانه بازجویان از عدم آشنایی بنده با قوانین نهایت سوء استفاده را نمودند و پس از آشنایی با قوانین و حقوق خود برایم باور نکردنی نبود که همه آن کارها خلاف قانون بوده است.
تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آنها وجود دارد. تهدید به تحویل به بازجویانی که در شرایط طاقت فرساتری من را تحت شکنجه و ضرب و شتم فیزیکی در شرایط قطع غذا و سرویسهای بهداشتی و هرگونه تماس با بیرون قرار دهند. مهمتر از همه اینها، تکرارهای چندین باره بازجویان درباره اینکه پدرم که بخاطر عمل جراحی باز اخیر قلبش همچنان در شرایط نامناسبی قرار دارد، دچار حمله قلبی شده و بخاطر بازداشت من روانه بیمارستان شده و آنقدر من را در بازداشت و سلول انفرادی و در شرایط قطع کامل ارتباطی با خانواده نگه خواهند داشت که وی را هرگز نبینم و از داشتن پدرم به علت فشارهای وارده به وی محروم شوم و همچنین عنوان کردن مشکل قلبی خواهرم که میگفتند وی نیز با شرایط نامطلوبی در به در دنبال کارهای من است و تحت فشارهای شدید روحی و روانی و نامساعد بودن روحیه خانواده حل و روز خوبی ندارد.
بازجویان میدانستند که من وابستگی عمیق و شدید عاطفی به خانوادهام و خصوصاً پدر و مادر رنج کشیدهام دارم پدر و مادرم با آنکه از طبقهای محروم در شهرستانی دوردست بودهاند، تنها با حقوق حلال معلمی پدرم، بدون داشتن هیچ منبع درآمد و یا پشتوانه سرمایهای شخصی، ۹ فرزند خود از جمله مرا به بهترین درجات علوی تحصیلی و علمی رسانده و تحویل جامعه داده و همچنان به رسالت خود ادامه میدهند. حتی شنیدن یک کلمه درباره بیماری و بستری شدن آنها، آن هم بخاطر وضعیت من در شرایط سلول انفرادی و ترس و بلاتکلیفی، مرا دچار عدم تعادل و تسلیم پذیری شدید میکرد و به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که هر دقیقه زودتر بتوانم از او اوضاع و احوال آنها آگاه شوم و در کنار آنان باشم. (اولین تماسم با خانوادهام ۲۴ روز پس از بازداشت پس از تحمل مانورها و فشارهای روانی فراوان بازجویان و کسب کسب خشنودی آنها برقرار شد که کمتر از ۲ دقیقه طول کشید). وقتی مشاهده میکردم که هر وقت مطالبی را که بازجویان دوست دارند مینویسم و یا آنچه آنها دیکته میکنند مکتوب میکنم، روند تحقیق سریعتر و با فشار کمتری پیش میرود، تهدید و ارعاب کمتر است بطور خودبخودی به این نتیجه رسیدم که مطالبی بنویسم که خوشایند بازجویان باشد و در بسیاری مواقع خودم برای جلب رضایت و خشنودی بازجویان آنچه را فکر میکردم آنها دوست دارند یا دیکته میکنند مینوشتم. در آن لحظه نمیتوانستم فکر کنم و نمیدانستم این مطالب چه عواقب سنگینی ممکن است داشته باشد. آنها گاهی تهدید به اعدام میکردند و میگفتند میتوانند حکم آن را از قوه قضائیه بدون هیچ مشکلی بگیرند و گاهی میگفتند اگر مطالبی را که آنها دیکته میکنند و از نظر آنها عین حقیقت است بپذیرم و مکتوب کنم ۲- ۳ روز بعدش تحقیقات تمام شده و برای ادامه تحصیلاتم و بازگشت به آغوش خانواده آزاد میشوم. من در میان خوف و رجا و دنیایی از ترس و امید و آرزوی هر لحظه آزادی زودتر ترجیح میدادم و رضایت آنها را به دست آوردم.
در مورد سوالات و نحوه القاء مطالب نیز مواردی هست که اهم آنها را در اینجا بازگو میکنم. بعنوان مثال در اکثر مواقع اساساً سوالی نوشته نمیشد، بلکه بازجویان بطور شفاهی سوال یا مطلبی را مطرح میکردند و از من میخواستند با خالی گذاشتن دو سطر برای سوال، جواب را بطور کامل درباره آن بنویسم. نمیدانم بعدها در آن سطور خالی چه نوشتهاند و آیا کلماتی که بار اتهامی و جرم داشته باشد در آنها است یا نه. مثلاً از من میخواستند بنویسم دانشگاهها چه امکاناتی و چه کمکهایی به دانشجویان میکنند و میخواستند آن را لیست کنم تمام مسافرتهای علمی و مراجعههایم به سفارت خانهها و مخارج آن را بنویسم، اقرادی را که در سفارت خانه و یا در کنفرانس دیدهام و با آنها صحبت کردهام تشریح کنم، کمک هزینههای مسافرتی و اقامتی دانشگاه را با ذکر مقادیر اما بدون ذکر عنوان دانشگاه لیست کنم، هرچه در مورد اساتیدم و دوستانم در ایران و دانشگاه صنعتی شریف و روابط شخصی و تحقیقاتی و علمی دارم را بنویسم و حتی کار به جایی رسیده بود که از من میخواستند بنویسم که تصور خارجیها از رشته تخصصیام چگونه است و آن را بصورت ….. خلاصه نویسی کنم. بگویم در دانشگاه شریف آزمایشگاههائی که در دروسم گذراندهام بنویسم و بگویم چه پروژههایی آنجا انجام دادهام. برنامه آینده تحقیقاتیام در ایران و خارج از کشور را تشریح کنم و بنویسم ….. اما این نکته که سوال را به صورت شفاهی عنوان میکردند و در هنگام نوشتن میخواستند که جای سوال را خالی بگذارم. بازجویان که در هنگام نوشتم مطالب را سطر به سطر از دستم گرفته و میخواندند، بارها جوابهای نوشته شده من را با خشم و تهدید و فریاد کنار گذاشته و با در اختیار گذاشتن برگهای دیگر اجبار میکردند که مجدداً آنچه را که آنها میگویند و نظر و برداشت آنهاست بنویسم که صد افسوس من نیز چنین میکردم. علاوه بر این بسیاری از اقاریر من چیزی جز مطالب تلقین شده بازجویان نبودهاند. برای مثال میدانید که هر کس برای اخذ ویزا به سفارت خانهای میرود، توسط کارمندان آنجا مورد مصاحبه قرار میگیرد. مانند آنچه هر روزه در تهران در سفارت خانههای خارجی اتفاق میافتد یا سفارت خانههای جمهوری اسلامی در نقاط دیگر جهان این یک امر بسیار عادی است و کسی را بخاطر پاسخگویی به سوالات کارمند سفارت مجرم نمیدانند. من نیز برای اخذ ویزای تحصیلی و علمی به سفارت آمریکا رفته و مصاحبه شدم و چیزی جز سوابق علمی و تحصیلی و دلیل سفر و درخواست ویزا از من نپرسیدند. اما در بازجوییها، بازجویان اصرار داشتند که کارمندانی که با من مصاحبه کردهاند، کارمند سفارت نبوده و مأمورین سازمان اطلاعاتی آمریکا بودهاند و بنده با مأمورین اطلاعاتی آمریکا مصاحبه کردهام و با دیکته کردن بین موارد به اجبار مرا در دام پیش فرضهای بدون دلیل خود میانداختند که جواب دادن به سوالات آنها در ازای ویزا «همکاری اطلاعاتی» نام دارد. حتی فراتر از این هم رفته و اساتیدی را که در کنفرانسهای علمی ملاقات کردهام مأمور اطلاعاتی آمریکا مینامند. این در حالی است که آنها اساتید شناخته شده دانشگاهی در سطح جهانی هستند و جر تبادل نظر مباحث علمی محض که عرف نشستها و کنفرانسهای علمی است، چیز دیگری نبوده است. لازم به ذکر است که نه سن من اقتضای داشتن اطلاعات ویژهای را داشته و نه پست و مقام دولتی داشتهام که از چیزی اطلاعات داشته باشم یا دسترسی به هرگونه اطلاعات طبقه بندی شده داشته باشم. متأسفانه اصرار بازجویان القاء و دیکته مطالب و برداشتهای خودشان از مسائل متعارف مجامع علمی و دانشگاهی تمامی نداشت. مورد دیگر در مورد بورسیه تحصیلی و تقبل هزینههای تحقیقاتی و تحصیلی و مسافرتی است که توسط دانشگاه انجام میشود و از امور عادی آنها حساب میشود. بازجویان از من خواستند که هزینه سفرهای علمی و جوایز تشویقی دانشگاه بابت چاپ مقالههای علمی و شرکت در کنفرانسهای علمی و هزینههای اولیه اقامت و وسایل مورد نیاز تحقیقاتی که جزو قوانین دانشگاهها بر اساس خروجی علمی دانشجویان را بنویسم ولی نمیگذاشتند بنویسم که با هزینه دانشگاه بوده آنها متونی را به من دیکته میکردند که تحت فشار و خشم و فریاد بوده تا بتوانند آنچه خود میخواهند برآورده شود.
در بازجوییها از من خواسته شد تا اطلاعات فنی رشته علمی خودم را بنویسم، پیشرفتهای علمی صورت گرفته در زمینه تحقیقاتی خودم در ایران که خود نیز در بخشهایی از آن قبل از رفتن از ایران در دانشگاه مشارکت داشته و بصورت مقالات علمی بین المللی نیز چاپ شدهاند و یا مطالبی که سر کلاسهای درس از اساتیدم شنیدهام و به نحو عمومی در اختیار همه دانشجویان آن درس بوده و صد البته اطلاعات صرف علمی است علاوه بر آن از من خواسته شد که در مورد اساتیدم در دانشگاه و روابط شخصی و تحقیقاتی و گروه تحقیقاتی در دانشگاه بنویسم. البته باز بدون دانستن و نوشتن سوال که به نظرم هیچ ارتباطی با موضوع اتهام وارد شده نداشت در نهایت دوست دارم متذکر شوم که در جریان غیر قانونی بازجویی برخلاف ماده ۱۲۸ قانون آئین دادرسی مدنی که میگوید متهم میتواند در تحقیقات مقدماتی وکیل خود را به همراه داشته باشد و در تبصره این ماده هم در مورد پروندههای امنیتی و محرمانه هنوز وکیل با اجازه قاضی منع نشده است. خصوصا اگرکسی مانند من که کاملاً از حقوق خود ناآگاه باشد. با این حال در بند سوم قانون حقوق شهروندی که بعد از قانون آئین دادرسی تصویب شده است و حاکم بر آن است دادسراها مکلفند (نه صاحب اختیار) که فرصت استفاده از وکیل را برای متهم در دوره تحقیقات فراهم کنند اما متاسفانه این حقوق از من دریغ شده است. تمام بازجوییها در زمان اقامت در سلول انفرادی در شرایطی مملو از خشم و فریاد و ارعاب و فشارهای روانی و عاطفی و ذهنی بازجویان به همراه فریب و اغفال انجام شد، آنهم برای کسی مانند من که در تمام دوران زندگیم در شرایط علمی و آکادمیک و به دور از زور و اجبار و فشار پروش یافته است تسلیم شدنم در برابر این فشارها و اغفالها به دلیل بیتجربگی و سر بردن در شرایط شوک بوده است.
جناب آقای لاریجانی
هنوز دلایل واقعی بازداشتم و تحمیل نظرات بازجویان به من برایم مبهم باقی مانده است. آنچه میدانم این است که سن و سال من و کارنامه زندگیام نشان میدهد که فرد سیاسی نبودهام و نیستم و نه خودم و نه خانوادهام هیچگونه سابقه عمل یا اندیشه سیاسی و شم سیاسی نداشتهایم، چه رسد که شم امنیتی داشته باشم. من همه چیز را در چارچوب علم و مبادلات علمی درک کردهام و میکنم و تصور اینکه ممکن است این مقولات عرصه امور سیاسی و امنیتی تفسیر شود برایم ناممکن بوده است. در مورد دوره بازجویی هنگامیکه مشاهده میکردم بازجویان بر کارهایی که انجام ندادهام اصرار میورزند و هر جا خواسته آنها برآورده شده است دست از سرم بر میدارند آسوده میشدم به این نتیجه رسیدم که نکاتی بنویسم که آنها خوششان بیاید و زودتر این دوره سخت فیصله یابد و به عواقب برخی از این نکات نادرست نمیاندشم. اکنون که از آن دوره بازجویی دور شدهام، گویی همه چیز یک بار رویا بوده و وقتی متحیرانه به آن لحظات مینگرم در شگفتم که آدمی بیتجربه که اجازه حضور وکیل در تحقیقات مقدماتی او را ندادهاند و فردی اغفال شده توسط بازجویان و سرگردان میان بیم و امید و تهدید و فشار چگونه به آسانی تلقین پذیر میشود و خود را به خواستههای بازجویان میسپارد و برای خوشایند آنها و خلاص شدن خویش مینویسد و حتی داستانسرایی میکند و بازجو ئیهای او به ترکیبی از راست و دروغ تبدیل میشود. با توجه به تخلفات انجام شده و شرایط نامناسبی که داشتهام اعلام میکنم که از این پس فقط دلایل و مدارکی اگر وجود دارد درباره آنها توضیح خواهم داد و وفق تبصره ذیل ماده ۵۹ آئین دادرسی که حاکی از لزوم استماع اقرار توسط قاضی است فقط اظهارات خود را که در حضور مقام قضایی و با حضور وکیل شخصاً مینویسم و تمام موارد قانونی که ذکر کردهام رعایت شوند را تصدیق میکنم. از جنابعالی هم به عنوان رئیس قوه قضائیه استمداد یاری دارم تا امکان دفاع عادلانه در دادگاه بر اساس قانون برایم فراهم آید.
امید کوکبی
--
0 Comments:
Post a Comment
<< Home