www.maderandaghdar.blogspot.com

Saturday, 30 July 2011

نامه ی زندانیان سیاسی دهه ی 60 و بازماندگان قتل عام 67به احمد شهید

نامه ی زندانیان سیاسی دهه ی ۶۰

و بازماندگان قتل عام ۶۷ به احمد شهید
• بازماندگان سرکوب دهه ی شصت در این نامه خواهان رسیدگی به قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ شده اند ...


اخبار روز - گزارش دریافتی: جمعی از زندانیان سیاسی دهه سال ۶۰ و بازماندگان قتل عام ۶۷ و نیز گروهی از فعالین و سازمانهای سیاسی و اجتماعی با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به احمد شهید گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر برای ایران از وی خواستند تا جنایات جمهوری اسلامی در قتل عام زندانیان سیاسی را در تحقیقات خود مد نظر داشته و پی گیری نماید.
به گزارش ستاد خبری کمیته شهری برگزاری چهارمین گردهمایی درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران در این نامه که برای حمایت عمومی انتشار یافته آمده است:  


نامه سرگشاده
جناب آقای احمد شهید
انتخاب شما بعنوان نمایندهء ویژه جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران موجب و موجد احساسی دوگانه، اما همسو در ما ایرانیان گردید، نخست اینکه: ما خوشوقت و خوشحالیم از اینکه شورای حقوق بشر و مألاٌ سازمان ملل متحد با تعیین نماینده ای ویژه، تحقیق و بررسی در خصوص وضعیت حقوقی مردم ایران تحت سلطه و اداره ی «جمهوری اسلامی» را در دستور کار خود قرارداده است، این اقدام مایه ی دلگرمی مردمی است که حقوق اش بنحو مستمر و فزاینده ای نقض و هرگونه صدای اعتراضش به طرز بیرحمانه ای سرکوب میشود.
دیگر اینکه: نفس تعیین نماینده ء ویژه در خصوص بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران؛ برای چهارمین بار از آغاز بر سر کار آمدن «جمهوری اسلامی»؛ تأئیدیست ضمنی بر استمرار وضعیت اسفبار و هردم فزایندهء نقض آشکار حقوق اساسی و بنیادین بشر در کشور ما و تأکیدی است بر ضرورت تحقیق و بررسی و رسیدگی به این شرایط غیرانسانی؛ و این بنوبهء خود یادآوری مجدد شرائط و وضعیت تأسفباری است که مردم کشور ما ایران، در آن بسر می برند. نقض حقوق بشر در ایران که در همه ء عرصه های حیات اجتماعی، همزمان و همپای استقرار «جمهوری اسلامی» و نظام سیاسی مبتنی بر اصل «ولایت فقیه» ِ آن در کشورما مضاف برآنچه که در رژیم گذشته با آن مواجه بودیم، جریان داشت؛ از ژوئن ۱۹۸۱برابر با خرداد و تیر ماه ۱۳۶۰ با شروع موج دستگیری ها و شکنجه ها و اعدام و تیرباران های دسته جمعی مخالفین و معترضین محروم از طی آئین دادرسی ومحکوم شده در دادگاههای چند دقیقه ای که بدون حضور وکیل مدافع و بدون حق دفاع توسط متهمان و پشت درهای بسته و اغلب با چشم بند صورت میگرفت وارد آنچنان مرحلهء تازه و دهشتناکی گردید که کمیسون حقوق بشر را بر آن داشت تا در ۱۹ اکتبر ۱۹۸۴برابر با مهرماه ۱۳۶۳بر اساس قطعنامهء ۵۴/۱۹۸۴ خود آقای آندرس آگوئیلار را بعنوان نخستین نمایندهء ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین نماید. دولت وقت «جمهوری اسلامی» به نخست وزیری میرحسین موسوی و ریاست جمهوری سید علی خامنه ای به آگوئیلار اجازهء دیدار از ایران و تحقیق و بررسی و تهیهء گزارش در زمینهء وضعیت حقوق بشر را نداد و اگوئیلار بدلیل عدم همکاری این دولت و فقدان امکان انجام مأموریت اش در تاریخ مارس ۱۹۸۶ برابر با اسفند ماه ۱۳۶۴ از سمت خود استعفاء داد و جای خود را به رینالدو گالیندوپل سپرد که بر اساس قطعنامهء ۵۵/۱۹۸۷ در تاریخ ۱۱مارس ۱۹۸۷ برابر با ۲۱ اسفند ماه ۱۳۶۵ به این سمت تعیین گردید.

عدم تحقیق و بررسی و رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران و فقدان امکان و ارادهء لازم در این خصوص، آنچنان موجب گستاخی «جمهوری اسلامی» و احساس فارغ البال و صاحب اراده بودن وی گردید که «قتل عام» زندانیان سیاسی در ژوئیه تا سپتامبر ۱۹۸۸برابر با مرداد و شهریور ماه ۱۳۶۷ که در نوع و شکل و بیرحمی و سبعیت بکار رفته، بی مانند بوده و هست! را همزمان با مأموریت نمایندهء ویژه – رینالدو گالیندوپل- و به تعبیر ما ایرانیان «بیخ ِ گوش» ِ وی به انجام رساند.

برغم دست یابی گالیندوپل به لیست هزار نفرهء بدارآویخته و تیرباران شدگان که تنها بیانگر بخش اندکی از شمار قربانیان این «قتل عام» بود، و علیرغم انجام دو سفر به ایران در بهمن ماه ۱۳۶۸ و مهرماه ۱۳۶۹ و نیز علیرغم انجام دور سوم مسافرت به ایران در دسامبر ۱۹۹۱برابر با آذرماه ۱۳۷۰ و بازدید از زندان و استماع شهادت زندانیان سیاسی ِ دهه ی شصت و شاهدان و بازماندگان آن جنایت هولناک، و برغم اذعان نمایندهء ویژه به وقوع این جنایت در گزارش خود، متأسفانه موضوع این «قتل عام» اما، از سوی وی و کمیسیون حقوق بشر پی گیری نشد و این پرونده حتی پس از تعیین نماینده ء ویژه ء جدید – موریس دنبی کاپیتورن – بعنوان سومین نمایندهء ویژه در ۲ آگوست ۱۹۹۵ برابر با ۱۱مردادماه ۱۳۷۴ توسط کمیسون حقوق بشر و به رغم یک دورمسافرت و بازدید وی از ایران در تاریخ ۱۰ تا ۱۶ فوریهء ۱۹۹۶ برابر با ۲۱ تا ۲۵ بهمن ماه ۱۳۷۴ همچنان و هنوز مفتوح مانده است!

پیامد عدم رسیدگی به پرونده ای اینچنین مهیب و قطور و سنگین از جنایتی هولناک و تاریخی که طی آن هزاران تن از زندانیانی که بنابدلایل سیاسی- عقیدتی و بعنوان جزای «اعتراض» بر سلطه ی بی حقوقی و فقدان آزادی و حاکمیت ِ غاصب ِ «حق حاکمیت مردم»، و در قبال خواست آزادی و برابری؛ به زندان افکنده، شکنجه شده، و اکنون در دوران «تحمل ِ کیفر!» خود و حتی بعضاٌ در شرایط پس از سپری شدن دوران محکومیت خویش بسر میبردند؛ دسته دسته و گروه گروه به دار آویخته و یا تیرباران شدند، برای رژیم های سیاسی یی همچون «جمهوری اسلامی» چیزی نیست جز گستاخی بیشتر و اِعمال ِ جنایات و نقض بیشتر حقوق مردمی که بر آنها تسلط یافته اند! واقعیت تأسفباری که طی دوسال اخیر ما و شما و همه ی مردم جهان از نزدیک و یا بصورت سمعی – بصری شاهد آن بوده ایم و همچنان نیز شاهدیم!

کشتار در خیابانها، تجاوز به زنان و جوانان دختر و پسر و قتل در زندان ها، سرکوب عریان اعتراضات سیاسی - مدنی – و کارگری، دستگیری و حبس و شکنجهء مجدد زندانیان دههء شصت و اعدام تعدادی از آنها، و حتی شروع به دستگیری و حبس خانواده ها و بازماندگان قتل عام شصت و هفت... همه و همه بیانگر آن جسارت و گستاخی ِ آشکاری ست که به «جمهوری اسلامی» در پی مشاهدهء بی ترتیب اثر ماندن عظیم ترین جنایت هولناکی که مرتکب شده – یعنی قتل عام شصت و شصت هفت – دست داده است.

ازاینرو ما «زندانیان سیاسی ی دههء شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت» قویآ برآنیم و اعلام می کنیم که پیش درآمد و لازمهء هرگونه تحقیق و بررسی ِ جدّی، حقیقی و معتبردر بارهء وضعیت حقوق بشر در ایران، همانا تحقیق و بررسی و رسیدگی ِ همه جانبه به پروندهء همچنان و هنوز مفتوح ِ قتل عام شصت و هفت است. تحقیق و بررسی ای که معطوف خواهد بود به: یک – برسمیت شناختن و اعلام این جنایت هولناک بعنوان «قتل عام»؛ و دو – شناسائی و معرفی ِ مسئولین و آمرین و عاملان این کشتار بعنوان "جنایت علیه بشریت" در هر پست و مقام که بوده اند و هستند. این کار نیز میسر نیست مگر اینکه علاوه بر بررسی مستندات و اسناد و مدارک لازم و موجود و ممکن، نمایندهء ویژه با خانواده های جانباختگان و بازماندگان و زندانیان و شاهدان آن جنایت هولناک ملاقات و به استماع مشاهدات یکایک آنان که هر یک شاهدان عینی آن مجموعه جنایات میباشند، بپردازند. بعنوان اولین قدم به شما پیشنهاد می کنیم: که در چهارمین گردهمائی سراسری برای کشتار زندانیان سیاسی که از ۹ تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار می گردد، شرکت نمائید. شما می توانید با شرکت در این گردهمائی در کوتاه ترین زمان وبا صرف کم ترین هزینه ی ممکن، همزمان با ده ها تن از جان بدربردگان و بازماندگان این کشتارها و همچنین دهها تن از خانواده های جانباختگان که در این گردهمائی حضوربه هم می رسانند دیدار و گفتگو نمائید و با استفاده از این فرصت استثنائی، علاوه برثبت اظهارات شاهدان این جنایات اسناد و مدارک بیشماری را هم در این زمینه فراهم آورید.

با احترام
جمعی از زندانیان سیاسی ی دهه ی شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت

مژده ارسی، سودابه اردوان، همایون ایوانی، زری اسپرم، حمید آذر، پانته آ بهرامی، ناصر پرنیان، پرویز پناهی، بهروز پیله ور، فرخنده تقدسی، عالم جوادی، شهین چیت ساز، پروانه حاجیلو، حسین حسینی، پروین خسروی، نادر خلیلی، محمود خلیلی، علی دروازه غاری، همایون راستان، رضا رئیس دانا، سعید رحیمی، منوچهر راستا، سیاوش سلطانی، جلال سعیدی، عزیزه شاهمرادی، منوچهر شهابی، شهاب شکوهی، رسول شوکتی، عسگر شیرین بلاغی، ستاره عباسی، فاطمه صلواتی، وحید صمدی، وزیر فتحی، فرخ قهرمانی، سیاوش محمودی، سیاوش کوهرنگ، رضوان مقدم، (همسر جانفشان علی اصغر منوچهرآبادی)، تاج دولت همتی (مادر جانفشان علی اصغر منوچهرآبادی)، کامل رئوفی، اردشیر نظری، جلیل احمد جبدرقی (برادر جانفشان حبیب احمد جبدرقی)، همنشین بهار، مینا اخباری آزاد.

اسامی افراد حمایت کننده:
مریم اسکویی، محمدرضا شالگونی، مجتبی شکیباپور، روبن مارکاریان، میلا مسافر، ارژنگ بامشاد، سهیلا لیند هورست، فرخ دماوندی، هوشنگ دیناروند، البرز دماوندی، نیکی میرزایی، مهرداد کریمی، رویا دیناروند، حسین نقی پور، محسن ضیائی، حمید ریاحی، پروین ریاحی، کریم خوش عقیده، ندا دماوندی، رحیم استخری، یاسمین میظر، جمشید صفاپور، ندا نوآور، امیر جواهری لنگرودی، بهزاد جوادیان، رضا عمرانی، نیما هاتفی، نرگس شریفی، رضا سپیدرودی، رفعت رنجبران لنگرودی، سروز قازاریان، مینو میرانی، احمد نوین، علی فیاض، نصرالله قاضی، مجتبی نظری، فریدا سهرابیان، حجت نارنجی، سیرانوش مرادیان، بهروز نظری، مسعود پیوندی، مریم امانی، آمنه ضیائی، محمد تجلی جو، حسن پویا، پریسا مردایان، مصطفی ابراهیمی، فیروز مستعان، شایسته وطن دوست، شکیبا ببری.

اسامی نهادهای حمایت کننده:
www.dialogt.org گفتگوهای زندان
کانون دفاع از آزادی بیان - گوتنبرگ
انجمن فرهنگی اجتمائی اندیشه -گوتنبرگ
رادیو آوا - هانوفر
رادیو سرخ - گوتنبرگ
انجمن کوشا
کانون ایران آزاد
کانون پناهجویان ایرانی در سوئد
کانون دفاع ازحقوق بشر، آزادی و دموکراسی - آلمان
کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران - برلین
سایت گزارشگران www.gozareshgar.com
سایت اشتراک www.eshterak.info
وبلاگ اندیشه http://andishegbg.blogspot.com/
کانون همبستگی با کارگران ایران- گوتنبرگ
وبلاگ خبری گزارشگران gozareshgaran۱.wordpress.com
وبلاگ دفاع از مبارزات کارگران ایران http://۳rooz.blogsp/
کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی
انجمن تاتر آزاد - گوتنبرگ
کانون خاوران
بنیاد ادبیات و هنر- گوتنبرگ
رادیو صدای همبستگی با کارگران - گوتنبرگ
انجمن ایران همراه - گوتنبرگ
کمیته دفاع از آزادی و برابری در ایران- وین azadibarabari۱.wordpress.com
رادیو همراه - گوتنبرگ
حامیان مادران پارک لاله - اسلو
انجمن قصه - گوتنبرگ
آسیل کمیته ی - گروه ایران - گوتنبرگ


ایمیل برای اعلام حمایت از نامه:



اخبار روز: http://www.akhbar-rooz.com/
شنبه  ٨ مرداد ۱٣۹۰ -  ٣۰ ژوئيه ۲۰۱۱

posted by londonmourningmothersiran at 23:47 0 comments

محدودیت‌های ‌مصطفی تاج‌زاده در زندان بیشتر شد»

 

«محدودیت‌های ‌مصطفی تاج‌زاده در زندان بیشتر شد»



 مصطفی تاجزاده در راه اوین
مصطفی تاجزاده در راه اوین
۱۳۹۰/۰۵/۰۹
گزارش‌ها از تهران حاکيست که مصطفی تاج‌زاده، عضو زندانی شورای مرکزی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، به بند متادون زندان اوين منتقل شده است.

انتقال به اين بند، محدوديت‌های بيشتری را از لحاظ عدم استفاده از هواخوری عمومی زندان و قطع ارتباط کامل با ديگر زندانيان به همراه دارد.

علی طباطبايی، داماد آقای تاج‌زاده، درباره آخرين اطلاع از وضعيت وی به راديو فردا می‌گويد:

علی طباطبايی: ما مطلع شديم پس از اين که مرخصی سه روزه آقای تاج‌زاده تمام و به زندان برگردانده شد، به بند متادون زندان اوين منتقل شده که متاسفانه محدوديت‌های ايشان بيش از قبل شده است.

از قبل هم ايشان محدوديت‌های زيادی داشت. برخلاف اين که بايد به بند ۳۵۰ منتقل می‌شد که بند عمومی است او را به بند قرنطينه منتقل کرده‌اند. ما منتظر بوديم حداقل آقای تاج‌زاده به بند ۳۵۰ منتقل شود، اما در عوض او را به بند متادون منتقل کرده‌اند که محدوديت‌های زيادی در آن وجود دارد. به هر حال، با توجه به وضعيت جسمی نامناسب‌شان، ما شديداً نگران حال وی هستيم.

چرا اين موضوع موجب نگرانی شما شده است؟

پزشکان زندان و پزشکان مستقلی که بيرون از زندان ايشان را معاينه کردند، گفتند اگر عمل جراحی گردن انجام نمی‌شود، بايد حداقل فيزيوتراپی مستمر انجام روی ايشان انجام گيرد، چون وضعيت آرتروز گردن او وخيم است.

آقای تاج‌زاده در مرخصی سال گذشته خود عمل جراحی کمر داشت و بدون اين که بتواند دوران نقاهت را طی کند، به خاطر شکايت نامه‌ای که از کودتاگران نوشته بود به زندان برگردانده شد و در طول هشت ماه گذشته در اعتراض به نگهداری غيرقانونی‌اش در قرنطينه در روزه سياسی به سر می‌برد. به همين خاطر ايشان از نظر جسمی خيلی ضعيف شده است.

به نظر شما، چرا اين رفتارها با آقای تاج زاده صورت می‌گيرد و شاهد افزايش فشار بر او هستيم؟

آقای تاج‌زاده هر بار به مرخصی می‌آيد محدوديت‌هايش بيشتر می‌شود. بار اول، يعنی سال گذشته که به مرخصی آمد توقع مسئولان اين بود که وقتی اينها به مرخصی می‌آيند سکوت اختيار کنند و حرفی نزنند تا اين مرخصی تمديد شود، ولی آقای تاج زاده وقتی به مرخصی آمد آن نامه معروف «پدر، مادر، ما متهميم» را نوشت و مصاحبه‌های زيادی انجام داد.

طی اين مدت هم با وجود اين که در زندان است، تقريبا هر ماه از ايشان يک مقاله تحليلی در مورد وقايع جامعه بيرون می آيد و سعی کرده است حضور خود را حفظ کند و نگاه انتقادی خود را داشته باشد.

بار آخر هم که به مرخصی آمد باز مصاحبه‌هايی با کلمه و ساير سايت‌های سبز انجام داد که باعث عصبانيت برادران شده است و آنان سعی می‌کنند هر لحظه فشارهايشان را بيشتر کنند تا به قول خودشان استقامت آقای تاج‌زاده را بشکنند.

خواسته شما از مسئولان قوه قضاييه در ارتباط با آقای تاج‌زاده چيست؟

تاکيد آقای تاج‌زاده اين است که ما خواسته‌ای نداشته باشيم و می‌گويد اين حق طبيعی يک زندانی است و خود اينها موظفند حقوق مرا رعايت کنند. روزه سياسی ايشان هم در همين راستا است، و از خانواده شان هم خواهش کرده است مسئله را پيگيری نکنند.

ايشان در دادگاه هم حاضر نشد تا از خود دفاع کند، چون تمام اين مراحل را غيرقانونی می‌داند. ولی به عنوان يک انسان ما فکر می‌کنيم حق طبيعی ايشان است که از حقوق قانونی يک زندانی عادی برخوردار باشد و حداقل به بند عمومی زندان منتقل شود
 
 
 
radiofarda.com
31/07/2011
posted by londonmourningmothersiran at 23:30 0 comments

Friday, 29 July 2011

مرگ زندانی سیاسی، «به دلیل کمبود امکانات درمانی

 

مرگ زندانی سیاسی، «به دلیل کمبود امکانات درمانی

 

 
به گزارش فعالان حقوق بشر در کردستان ایران در روز دوشنبه گذشته، یکی از زندانیان سیاسی کرد در بهداری زندان ارومیه جان باخته است.

بر پایه همین گزارش، ناصر خانی‌زاده، زندانی سیاسی اهل بوکان که به ۱۸ ماه زندان محکوم بوده، در پی شدت گرفتن بیماری دستگاه گوارشی، از زندان بوکان به زندان مرکزی ارومیه منتقل می‌شود، اما بر اثر کمبود امکانات درمانی جان می‌بازد.

رادیوفردا در گفت‌وگو با مسعود کردپور، فعال حقوق بشر در کردستان ایران که خود اهل بوکان است، نخست درباره درستی یا نادرستی خبر درگذشت این زندانی سیاسی کرد می‌پرسد.

مسعود کردپور: ناصر خانی‌زاده مدتی پیش به اتهام هواداری از یکی از احزاب مخالف نظام بازداشت شده و توسط دادگاه انقلاب به ۱۸ ماه حبس محکوم شد.
بعد از بازداشت ایشان درشهرستان بوکان به دلیل بیماری به زندان ارومیه منتقل شدند و از آنجا نیز به بهداری انتقال یافتند. ظاهرا امکانات درمانی در داخل زندان کم بوده و ایشان‌‌ همان جا درگذشته‌اند.
  • آقای کردپور، چنان که گفته شده است ایشان از بیماری گوارشی رنج می‌برده‌اند. بیماری ایشان در چه حد و مرحله‌ای بوده که منجر به مرگ‌شان شده و چه اقدامات درمانی باید انجام می‌شده که نشده است؟

امکانات زندان از نظر بهداشتی بسیار کم است. خود مسئولین سازمان زندان‌ها و نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم در همین یکی دو هفته اخیر به طور مکرر به این مسئله اشاره کرده‌اند. بار‌ها گفته‌اند که ظرفیت زندان‌ها بسیار زیاد است، امکانات بهداشتی بسیار کم است و اگر وضعیت به همین شکل ادامه یابد این زندان‌ها با مشکلات جدی روبه‌رو خواهند شد.

همین وضعیت هم در زندان ارومیه باعث شد که ایشان دیر به بیمارستان منتقل شود و متاسفانه‌‌ همان جا فوت کنند.


.radiofarda.com
28/07/2011
۱۳۹۰/۰۵/۰۶
posted by londonmourningmothersiran at 01:31 0 comments

Tuesday, 26 July 2011

عفو بین الملل وضعیت حقوق بشر در ایران را فاجعه بار دانست.

عفو بين الملل وضعيت حقوق بشر

 در ایران رافاجعه بار دانست

سازمان عفو بين الملل در پاريس، با انتشار بيانيه ای وضعيت حقوق بشر در ايران، پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸، را فاجعه بار خواند.

سازمان عفو بين الملل در اين بيانيه که خطاب به نشست «سفيران سبز اميد» در پاريس صادر شد، نسبت به بازداشت خانگی مير حسين موسوی و مهدی کروبی، رهبران معترضان، و همسرانشان؛ زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، اعتراض کرد.

سازمان عفو بين الملل با انتقاد از بازداشت گسترده معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ و شکنجه بسياری از آنان از دولت ايران خواست که چرخۀ سرکوب را پايان ببخشد و  آزار و اذيت فعالان حقوق زنان، مدافعان حقوق بشر، اعضای اتحاديه های کارگری و دانشجويان را متوقف کند


radiofarda.com
رادیو فردا
۱۳۹۰/۰۵/۰۴.
posted by londonmourningmothersiran at 03:52 0 comments

Saturday, 23 July 2011



همبستگی و هم صدائی
 با مادران پارک لاله(مادران عزادار)

شنبه ششم  ماه اگوست ساعت دو تا سه بعد از ظهر

همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" در لندن، با مادرانی که فرزندان خود را از دست داده و یا چشم انتظار رهائی فرزندانشان از زندان هستند.
دو سال گذشت از آن روزی که عزیزانمان در خیابان و در سکوت به دنبال رای خود بودند و جواب خود را با گلوله های سربی گرفتند.
  اولين تجمع سكوت مادران در چهلم ندا در تاريخ  شش تیر ماه6/4/88 در پارك لاله برگزار گرديد. اینگونه به گروه حامیان مادران داغدار  خبر دادند بیایید کنار هم بیاد سهراب بیاد ندا و 26 کشته آن  روزها، بیاد امیر و محسن که در کهریزک کشته شدند و بیاد همه انهایی که در این دوسال کشته شدند..کسی نمی داند.چه تعداد از فرزندان این مرز و بوم کشته شدند. گورهای بی نام نشان را می شناسیم خانوادهایی که با تهدید ها و آزارهای بعد از مرگ فرزندان عزیز شان با غصه دیواری از درد به دور خود کشیده اند .و درد می کشند و غصه فرو می کنند .و دم نمی ارند.
 مادران پارك لاله، مادران تمامي جوانان اين سرزمين هستند كه توسط نيروهاي امنيتي بازداشت ، کشته و یا مفقود شده اند و تاكنون هيچ اثري از آنان نيست.
 دو سال از بنیان گذاری  مادران عزادارایران گذشت دو سالی که شما از فرزندان تان در روز مرگشان به دنیا آمدید و با چشم فرزندانتان به جهان نگریستید جهان را نو خواستید و فریاد برآوردید.
حامیان مادران پارک لاله لندن صدای مادرانی هستند که فریاد می زنند:  چرا کشتید؟ آن ها تنها برای رأی خویش به خیابان آمده بودند. مادرانی که فرزندانشان هنوز بعد از دوسال به جرم پی گیری رأی شان در زندان ها اسیرند و خانواده هایشان بانگرانی منتظر ازادی شان هستند.
 ما بار دیگر با شما پیمان می بندیم فراموشتان نکنیم و فراموششان نکنیم تا این تاریخ دردناک تکرار نشود. و  به همین منظور،  و  حمایت  مصرانه از خواسته های بحق و مدنی تان (اعدام را بس کنید!. آزادی زندانیان سیاسی وعقیدتی -دستگیری و مجازات قاتلین و مسببین جنایات سی و دو سال اخیر ایران) شنبه ششم ماه اگوست-بین ساعت دو تا سه بعداز ظهر جلوی ناشنال گالری لندن جمع  می شویم.
حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان
Find us on Face book: Mourning Mothers Iran London
Saturday: 6 August 2011
15.00 14.00: Time
Location: Location: North Terrace of the National Gallery)
Nearest Tube Charing Cross: Bakerloo and Northern line
 

Trafalgar Square
(in front of




In support of Iran’s Mourning Mothers

Mothers whose children were murdered or are in prison and they are awaiting their release. London Supporter of Iran’s Mourning Mothers will demonstrate their plight. Two years have passed since many young men and women who were attending peaceful demonstrations were gunned down or murdered in detention centres or are locked up in prisons. Mourning Mother’s first gathering took shape on the 40th day of Neda Agha Soltan murder, where they assembled in the Laleh Park and sat on the benches in silence. Then they were joined by many other mourning mothers. Sohrab and Kianush’s mothers and those who were  murdered in Kahrizak detention  centre, Amir, Mohsen and 26 others who had been murdered elsewhere ever since.
No one knows how many others are buried in the unknown graves. There are families who have kept their silence in fear of reprisals. Families who have been threatened and weep in silence.
Mourning Mothers of Laleh Park are mothers of all those who have been murdered or disappeared in Iran. Two years after their first meeting, it seems they have been born anew and see the world through their murdered children who wanted a world free of oppression.
We, London Supporters of Mourning Mothers in Iran are demanding to know why were Iran’s children murdered? Children, who demonstrated against the vote rigging in peace. Children, who are kept in prisons ever since while their families await their release.
We will not forget the Mourning Mothers of Iran, nor those who had committed the authorities for the past 32 year and will not rest until they are brought to justice so that the history does not repeat itself.

Please join us on this day:
Saturday 6 August
2-3 PM

North side of Trafalgar Square on the foot of National Gallery

Nearest Tube Charing Cross: Bakerloo and Northern line
Find us on Face book: Mourning Mothers Iran London
http:// londonmourningmothersiran.blogspot.com/
posted by londonmourningmothersiran at 04:13 0 comments

Monday, 18 July 2011

درخواست جمعی از دانشمندان و برندگان جایزه نوبل از رهبری برای آزادی نخبه ایرانی

درخواست جمعی از دانشمندان و برندگان جایزه نوبل از رهبری برای آزادی نخبه ایرانی


مید کوکبی، دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی در آستانهٔ تشکیل دادگاه خود در نامه‌ای تکان دهنده به آملی لاریحانی با توصیف شرح شکنجه‌ها و انفرادی‌های خود درخواست تشکیل دادگاهی عادلانه با امکان دفاع داده است. 

این دانشمند جوان در بخشی از نامهٔ خود شرح داده است: تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آن‌ها وجود دارد.
تهدید به تحویل به بازجویانی که در شرایط طاقت فرساتری من را تحت شکنجه و ضرب و شتم فیزیکی در شرایط قطع غذا و سرویس‌های بهداشتی و هرگونه تماس با بیرون قرار دهند. مهم‌تر از همه این‌ها، تکرارهای چندین باره بازجویان درباره اینکه پدرم که بخاطر عمل جراحی باز اخیر قلبش همچنان در شرایط نامناسبی قرار دارد، دچار حمله قلبی شده و بخاطر بازداشت من روانه بیمارستان شده و آنقدر من را در بازداشت و سلول انفرادی و در شرایط قطع کامل ارتباطی با خانواده نگه خواهند داشت که وی را هرگز نبینم و از داشتن پدرم به علت فشارهای وارده به وی محروم شوم و همچنین عنوان کردن مشکل قلبی خواهرم که می‌گفتند وی نیز با شرایط نامطلوبی در به در دنبال کارهای من است و تحت فشارهای شدید روحی و روانی و نامساعد بودن روحیه خانواده حل و روز خوبی ندارد. 

وی که به «ارتباط با دولت متخاصم» و «کسب درآمد نامشروع» متهم شده است، از بزرگ‌ترین نخبگان فیزیک اتمی جهان است و پیش بینی می‌شود در سالهای آینده به یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان این رشته تبدیل شود، اما در صورت تداوم حضور در زندان این فرصت برای وی و کشور از بین خواهد رفت. امری که به نظر می‌رسد بخش‌هایی از وزارت اطلاعات با برنامه ریزی قصد آن دارند، چه گرایشی در این وزارتخانه عزم خود را جزم کرده تا از رشد علمی نخبگان ایرانی که اقلیت قومی یا مذهبی هستند ممانعت به عمل آورد.

پیش از این نیز زندانیان سیاسی دیگر در نامه‌هایی از شکنجه‌ها و اعتراف گیری‌های غیر انسانی علیه خود پرده برداشته بودند. 

همچنین ۲۶ نفر از زندانیان به نام و گمنام سیاسی در نامه‌ای با شرح شکنجه‌ها و فضای بازجویی‌های خود از وزارت اطلاعات و سپاه شکایت کرده بودند. 

هر روز که می‌گذرد کوس رسوایی بازجویی‌ها و اعتراف گیری‌های نمایشی بلند‌تر نواخته می‌شود. 

متن کامل این نامهٔ تکان دهنده به شرح زیر است: 

حضرت ایت الله لاریجانی

رئیس محترم قوه قضائیه

با سلام

بیش از هر چیز از اینکه به عنوان جوانی که در سال ۶۱ متولد شده‌ام و در دامان جمهوری اسلامی پرورش یافته و از ایام دانش آموزی تاکنون تمرکز اصلی‌ام روی مسائل علمی و تحصیلی و آموزشی بوده و همواره کوشیده‌ام بتوانم در این زمینه فردی مفید و موثر برای پیشرفت و ارتقای جامعه‌ام باشم، امروز باید در مورد اتهاماتی باور نکردنی علیه منافع کشورم دفاع کنم، متأسفم من به عنوان دانشجوی رتبه ۳۹ کنکور سراسری، رتبه سوم المپیاد علمی آزمایشگاهی شیمی، دریافت کننده سکه از مقام رهبری در دیدار ایشان با نخبگان علمی و استعدادهای درخشان، رتبه بر‌تر کنکور کار‌شناسی ارشد در چند رشته، مصاحبه زنده تلوزیونی در شبکه بین المللی خبر در زمینه کاربردهای لیزر در پزشکی بعنوان محقق بر‌تر کشور و… که هیچ‌شناختی از مقولات سیاسی و امنیتی نداشته و ناگهان با اتهاماتی روبرو شده‌ام که هرگز تصورش را هم نمی‌کردم، تا مدتی دچار سرگشتگی و سوال بودم. 

پس از پایان دوره کار‌شناسی فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف، به علت علاقه به یادگیری و انتقال علوم کاربردی و تکنولوژی‌های نوین فیزیک تجربی در زمینه پزشکی و صنعتی به کشورمان از کشورهای صاحب تکنولوژی، با توجه به پیشینه درخشان تحصیلی و تحقیقات علمی و تسلط به زبان انگلیسی، دعوت نامه‌های متعددی از دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی اروپایی، آمریکایی و کانادایی با پیشنهاد بورسیه کامل تحصیلی با تأمین کلیه مخارج اقامتی، مسافرتی، تحصیلی و تحقیقاتی دریافت کردم که در ‌‌نهایت مرکز تحقیقات علوم اپتیک و فوتونیک اروپا در دانشگاه پلی تکنیک بارسلونا را به علت تمرکز خاص تحقیقاتی روی کاربردهای پزشکی و صنعتی لیزر و همچنین نزدیکی مسافت به ایران برای امکان رفت و آمد و دیدار با خانواده برای تحصیل کار‌شناسی ارشد و دکتری انتخاب نمودم. پس از پایان دوره دکتری در بارسلونا که هم اکنون فقط جلسه دفاع از تز دکترایم باقی مانده، برای تکمیل تحصیلاتم در بالا‌ترین سطوح علمی به عنوان یک محقق ایرانی به دعوت دانشگاه تگزاس که سرآمد رشته‌ام در ساخت لیزرهای فوق پیشرفته پزشکی، صنعتی و تحقیقاتی است با بورسیه تحصیلی شرکت کردم. 

هم در اروپا و هم درآمریکا، بسیار مفتخر بودم که به عنوان یک جوان ایرانی با توجه به توانایی علمی‌ام توانسته‌ام استعداد و توان علمی ایرانیان را به همگان نشان دهم. علاوه بر دعوت از من و عضویت در پروژه‌های مهم کاربردی علمی و تحقیقاتی ملی آن‌ها و انجمن‌های اصلی فیزیک و مهندسی برق، امتیاز دسترسی به پایگاههای اطلاعات علمی و تجهیزات پیشرفته در مراکز تحقیقاتی آن‌ها را داشته باشم که نتیجه آن انتشار مقالات علمی فیزیک در بهترین ژورنال‌های بین المللی و سخنرانی‌های مکرر در کنفرانس‌های تراز اول بین المللی در اروپا و کانادا و آمریکا بعنوان یک دانشجوی ایرانی است. 

به دلیل وابستگی فراوان عاطفی با خانواده بزرگ و زحمتکشم و علاقه به خدمت و انتقال علوم تکنولوژی به کشورم همواره در فکر بازگشت به کشورم بوده و هستم. بهترین ادعای این مدعا این است که بر خلاف بسیاری که از این سرزمین رفته و به هر دلیلی قصد بازگشت به کشور را ندارند سالیانه دو بار به ایران سفر کرده و در دانشگاه و مدارس قدیمی‌ام به دعوت اساتیدم، کنفرانس و سخنرانی‌هایی برگزار کرده، اطلاعات و تجربیات علمی خود را به اساتید، دانشجویان و دانش آموزان منتقل کرده‌ام. در سال اخیر نیز با هماهنگی‌هایی که با اساتیدم در دانشگاه در حال صورت گرفتن بوده، قصد بازگشت و مشغول شدن در دانشگاه و آزمایشگاههای تحقیقاتی برای انتقال تجربیاتم را داشتم. در آخرین سفرم به ایران، در هنگام خروج از کشور در تاریخ دهم بهمن ماه ۸۹ به قصد ادامه تحصیلاتم، در فرودگاه امام خمینی با اتهام شوک آور اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور بازداشت و روانه زندان شدم. پس از ۳۶ روز سلول انفرادی که علی الخصوص با توجه به دردناک بودن اتهام وارده، هر روز آن چون یکسال می‌گذشت به بند عمومی منتقل شده و فرصتی برای مطالعه قوانین و آشنایی با حقوق خود به دست آوردم و در حیرت تمام متوجه شدم که کل فرآیند بازداشت، اتهام زنی و بازجویی، از اساس غیر قانونی بوده است. 

بنده با وجود سپری شدن بیش از ۵ ماه برخلاف مقررات مندرج در اصل ۳۲ قانون اساسی و مواد ۲۰، ۲۴، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۷، ۶۱، ۱۲۳ و ۱۲۷ قانون آئین دادرسی مدنی در مدت بازداشت و زمان تحقیقات که تاکید قانون بر پرهیز از فوت وقت و انجام آن در اسرع وقت است، هنوز بازداشت موقت هستم و از تمامی فعالیت‌های علمی‌ام باز مانده‌ام. در زمان بازداشت و کل دوران بازجویی هیچگونه دلیل و مدرکی برای اتهامات منتسب به من ارائه نشده است که برخلاف ماده ۱۲۴ قانون آئین دادرسی «قاضی نباید کسی را احضار یا جلب کند مگر اینکه دلایل کافی برای احضار یا جلب موجود باشد» بر خلاف اصل ۳۲ قانون اساسی که تفهیم اتهام باید با ذکر دلیل باشد، برخلاف ماده ۲۴ آئین دادرسی که موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ شود و برخلاف ماده ۳۷ آئین دارسی که قرار بازداشت باید مستدل و مستند باشد، بوده است. متأسفانه در مورد اینجانب نه تنها در زمان بازداشت بلکه پس از آن نیز هرگز هیچ دلیل و مدرکی ارائه نشده است. همانطور که می‌دانید هر جرمی یا با بینه (دلال و مدارک) ثابت می‌شود یا با اقرار و شرط معتبر بودن اقرار هم این است که در شرایط خوف و ترس و اکراه و تهدید و سلول انفرادی نباشد که متأسفانه همگی این شرایط نامتعارف در بازجویی از من اعمال شده است. برخلاف ماده ۱۲۴ آئین دادرسی سعی می‌شد که دلایل اتهام پس از بازداشت اینجانب از طریق اقرار از خود متهم آن هم در سلول انفرادی و در شرایط تهدید و فشار روانی، فریب و ارعاب اخذ شود و نه تنها هیچگاه دلیل و مدرک ارائه نکردند، بلکه پیوسته تاکید داشتند که هرگز مدرک و دلیلی را ارائه نخواهند کرد و باید خودت بگویی و اقرار کنی تا راستی آزمایی شود در حالیکه طبق ماده ۳۴ آئین دادرسی این بازجویی‌ها اگر در شرایط مناسب و آزادی و بدون سلول انفرادی و فشار و تهدید ارعاب و فریب هم باشد، نه ارزش بینه بودن را دارد و نه ارزش اقرار. 

همانگونه که گفته شد شرایط بازجویی کاملاً نا‌متعارف و پس از مطالعه قوانین آن طور که متوجه شدم غیر قانونی بوده است. در ماده ۱۲۹ آئین دادرسی تصریح شده است که موضوع اتهام و دلایل آن باید بصورت صریح به متهم تفهیم شود. سوالات باید مفید و روشن باشد. سوالات تلقینی یا اغفال یا اکراه یا اجبار متهم ممنوع است. بسیار متاسفم که بگویم بر خلاف تصور و انتظارم از نظام جمهوری اسلامی، تمام موارد فوق در بازجویی‌ها نادیده گرفته شده است یعنی دلایلی در کار نبود که ارائه شود، ادله‌ای وجود نداشت که صراحتی در آن باشد، سوالات مفید و روشن نبوده سوالات همواره تلقینی بوده و بار‌ها به من مطالبی به اجبار دیکته و القاء می‌شد و اغفال و اکراه و اجبار به وفور وجود داشت متاسفانه بازجویان از عدم آشنایی بنده با قوانین ‌‌نهایت سوء استفاده را نمودند و پس از آشنایی با قوانین و حقوق خود برایم باور نکردنی نبود که همه آن کار‌ها خلاف قانون بوده است. 

تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آن‌ها وجود دارد. تهدید به تحویل به بازجویانی که در شرایط طاقت فرساتری من را تحت شکنجه و ضرب و شتم فیزیکی در شرایط قطع غذا و سرویس‌های بهداشتی و هرگونه تماس با بیرون قرار دهند. مهم‌تر از همه این‌ها، تکرارهای چندین باره بازجویان درباره اینکه پدرم که بخاطر عمل جراحی باز اخیر قلبش همچنان در شرایط نامناسبی قرار دارد، دچار حمله قلبی شده و بخاطر بازداشت من روانه بیمارستان شده و آنقدر من را در بازداشت و سلول انفرادی و در شرایط قطع کامل ارتباطی با خانواده نگه خواهند داشت که وی را هرگز نبینم و از داشتن پدرم به علت فشارهای وارده به وی محروم شوم و همچنین عنوان کردن مشکل قلبی خواهرم که می‌گفتند وی نیز با شرایط نامطلوبی در به در دنبال کارهای من است و تحت فشارهای شدید روحی و روانی و نامساعد بودن روحیه خانواده حل و روز خوبی ندارد. 

بازجویان می‌دانستند که من وابستگی عمیق و شدید عاطفی به خانواده‌ام و خصوصاً پدر و مادر رنج کشیده‌ام دارم پدر و مادرم با آنکه از طبقه‌ای محروم در شهرستانی دوردست بوده‌اند، تنها با حقوق حلال معلمی پدرم، بدون داشتن هیچ منبع درآمد و یا پشتوانه سرمایه‌ای شخصی، ۹ فرزند خود از جمله مرا به بهترین درجات علوی تحصیلی و علمی رسانده و تحویل جامعه داده و همچنان به رسالت خود ادامه می‌دهند. حتی شنیدن یک کلمه درباره بیماری و بستری شدن آن‌ها، آن هم بخاطر وضعیت من در شرایط سلول انفرادی و ترس و بلاتکلیفی، مرا دچار عدم تعادل و تسلیم پذیری شدید می‌کرد و به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که هر دقیقه زود‌تر بتوانم از او اوضاع و احوال آن‌ها آگاه شوم و در کنار آنان باشم. (اولین تماسم با خانواده‌ام ۲۴ روز پس از بازداشت پس از تحمل مانور‌ها و فشارهای روانی فراوان بازجویان و کسب کسب خشنودی آن‌ها برقرار شد که کمتر از ۲ دقیقه طول کشید). وقتی مشاهده می‌کردم که هر وقت مطالبی را که بازجویان دوست دارند می‌نویسم و یا آنچه آن‌ها دیکته می‌کنند مکتوب می‌کنم، روند تحقیق سریع‌تر و با فشار کمتری پیش می‌رود، تهدید و ارعاب کمتر است بطور خودبخودی به این نتیجه رسیدم که مطالبی بنویسم که خوشایند بازجویان باشد و در بسیاری مواقع خودم برای جلب رضایت و خشنودی بازجویان آنچه را فکر می‌کردم آن‌ها دوست دارند یا دیکته می‌کنند می‌نوشتم. در آن لحظه نمی‌توانستم فکر کنم و نمی‌دانستم این مطالب چه عواقب سنگینی ممکن است داشته باشد. آن‌ها گاهی تهدید به اعدام می‌کردند و می‌گفتند می‌توانند حکم آن را از قوه قضائیه بدون هیچ مشکلی بگیرند و گاهی می‌گفتند اگر مطالبی را که آن‌ها دیکته می‌کنند و از نظر آن‌ها عین حقیقت است بپذیرم و مکتوب کنم ۲- ۳ روز بعدش تحقیقات تمام شده و برای ادامه تحصیلاتم و بازگشت به آغوش خانواده آزاد می‌شوم. من در میان خوف و رجا و دنیایی از ترس و امید و آرزوی هر لحظه آزادی زود‌تر ترجیح می‌دادم و رضایت آن‌ها را به دست آوردم. 

در مورد سوالات و نحوه القاء مطالب نیز مواردی هست که اهم آن‌ها را در اینجا بازگو می‌کنم. بعنوان مثال در اکثر مواقع اساساً سوالی نوشته نمی‌شد، بلکه بازجویان بطور شفاهی سوال یا مطلبی را مطرح می‌کردند و از من می‌خواستند با خالی گذاشتن دو سطر برای سوال، جواب را بطور کامل درباره آن بنویسم. نمی‌دانم بعد‌ها در آن سطور خالی چه نوشته‌اند و آیا کلماتی که بار اتهامی و جرم داشته باشد در آن‌ها است یا نه. مثلاً از من می‌خواستند بنویسم دانشگاه‌ها چه امکاناتی و چه کمک‌هایی به دانشجویان می‌کنند و می‌خواستند آن را لیست کنم تمام مسافرت‌های علمی و مراجعه‌هایم به سفارت خانه‌ها و مخارج آن را بنویسم، اقرادی را که در سفارت خانه و یا در کنفرانس دیده‌ام و با آن‌ها صحبت کرده‌ام تشریح کنم، کمک هزینه‌های مسافرتی و اقامتی دانشگاه را با ذکر مقادیر اما بدون ذکر عنوان دانشگاه لیست کنم، هرچه در مورد اساتیدم و دوستانم در ایران و دانشگاه صنعتی شریف و روابط شخصی و تحقیقاتی و علمی دارم را بنویسم و حتی کار به جایی رسیده بود که از من می‌خواستند بنویسم که تصور خارجی‌ها از رشته تخصصی‌ام چگونه است و آن را بصورت ….. خلاصه نویسی کنم. بگویم در دانشگاه شریف آزمایشگاههائی که در دروسم گذرانده‌ام بنویسم و بگویم چه پروژه‌هایی آنجا انجام داده‌ام. برنامه آینده تحقیقاتی‌ام در ایران و خارج از کشور را تشریح کنم و بنویسم ….. اما این نکته که سوال را به صورت شفاهی عنوان می‌کردند و در هنگام نوشتن می‌خواستند که جای سوال را خالی بگذارم. بازجویان که در هنگام نوشتم مطالب را سطر به سطر از دستم گرفته و می‌خواندند، بار‌ها جواب‌های نوشته شده من را با خشم و تهدید و فریاد کنار گذاشته و با در اختیار گذاشتن برگه‌ای دیگر اجبار می‌کردند که مجدداً آنچه را که آن‌ها می‌گویند و نظر و برداشت آنهاست بنویسم که صد افسوس من نیز چنین می‌کردم. علاوه بر این بسیاری از اقاریر من چیزی جز مطالب تلقین شده بازجویان نبوده‌اند. برای مثال می‌دانید که هر کس برای اخذ ویزا به سفارت خانه‌ای می‌رود، توسط کارمندان آنجا مورد مصاحبه قرار می‌گیرد. مانند آنچه هر روزه در تهران در سفارت خانه‌های خارجی اتفاق می‌افتد یا سفارت خانه‌های جمهوری اسلامی در نقاط دیگر جهان این یک امر بسیار عادی است و کسی را بخاطر پاسخگویی به سوالات کارمند سفارت مجرم نمی‌دانند. من نیز برای اخذ ویزای تحصیلی و علمی به سفارت آمریکا رفته و مصاحبه شدم و چیزی جز سوابق علمی و تحصیلی و دلیل سفر و درخواست ویزا از من نپرسیدند. اما در بازجویی‌ها، بازجویان اصرار داشتند که کارمندانی که با من مصاحبه کرده‌اند، کارمند سفارت نبوده و مأمورین سازمان اطلاعاتی آمریکا بوده‌اند و بنده با مأمورین اطلاعاتی آمریکا مصاحبه کرده‌ام و با دیکته کردن بین موارد به اجبار مرا در دام پیش فرض‌های بدون دلیل خود می‌انداختند که جواب دادن به سوالات آن‌ها در ازای ویزا «همکاری اطلاعاتی» نام دارد. حتی فرا‌تر از این هم رفته و اساتیدی را که در کنفرانس‌های علمی ملاقات کرده‌ام مأمور اطلاعاتی آمریکا می‌نامند. این در حالی است که آن‌ها اساتید شناخته شده دانشگاهی در سطح جهانی هستند و جر تبادل نظر مباحث علمی محض که عرف نشست‌ها و کنفرانس‌های علمی است، چیز دیگری نبوده است. لازم به ذکر است که نه سن من اقتضای داشتن اطلاعات ویژه‌ای را داشته و نه پست و مقام دولتی داشته‌ام که از چیزی اطلاعات داشته باشم یا دسترسی به هرگونه اطلاعات طبقه بندی شده داشته باشم. متأسفانه اصرار بازجویان القاء و دیکته مطالب و برداشت‌های خودشان از مسائل متعارف مجامع علمی و دانشگاهی تمامی نداشت. مورد دیگر در مورد بورسیه تحصیلی و تقبل هزینه‌های تحقیقاتی و تحصیلی و مسافرتی است که توسط دانشگاه انجام می‌شود و از امور عادی آن‌ها حساب می‌شود. بازجویان از من خواستند که هزینه سفرهای علمی و جوایز تشویقی دانشگاه بابت چاپ مقاله‌های علمی و شرکت در کنفرانس‌های علمی و هزینه‌های اولیه اقامت و وسایل مورد نیاز تحقیقاتی که جزو قوانین دانشگاه‌ها بر اساس خروجی علمی دانشجویان را بنویسم ولی نمی‌گذاشتند بنویسم که با هزینه دانشگاه بوده آن‌ها متونی را به من دیکته می‌کردند که تحت فشار و خشم و فریاد بوده تا بتوانند آنچه خود می‌خواهند برآورده شود. 

در بازجویی‌ها از من خواسته شد تا اطلاعات فنی رشته علمی خودم را بنویسم، پیشرفت‌های علمی صورت گرفته در زمینه تحقیقاتی خودم در ایران که خود نیز در بخش‌هایی از آن قبل از رفتن از ایران در دانشگاه مشارکت داشته و بصورت مقالات علمی بین المللی نیز چاپ شده‌اند و یا مطالبی که سر کلاس‌های درس از اساتیدم شنیده‌ام و به نحو عمومی در اختیار همه دانشجویان آن درس بوده و صد البته اطلاعات صرف علمی است علاوه بر آن از من خواسته شد که در مورد اساتیدم در دانشگاه و روابط شخصی و تحقیقاتی و گروه تحقیقاتی در دانشگاه بنویسم. البته باز بدون دانستن و نوشتن سوال که به نظرم هیچ ارتباطی با موضوع اتهام وارد شده نداشت در ‌‌نهایت دوست دارم متذکر شوم که در جریان غیر قانونی بازجویی برخلاف ماده ۱۲۸ قانون آئین دادرسی مدنی که می‌گوید متهم می‌تواند در تحقیقات مقدماتی وکیل خود را به همراه داشته باشد و در تبصره این ماده هم در مورد پرونده‌های امنیتی و محرمانه هنوز وکیل با اجازه قاضی منع نشده است. خصوصا اگرکسی مانند من که کاملاً از حقوق خود نا‌آگاه باشد. با این حال در بند سوم قانون حقوق شهروندی که بعد از قانون آئین دادرسی تصویب شده است و حاکم بر آن است دادسرا‌ها مکلفند (نه صاحب اختیار) که فرصت استفاده از وکیل را برای متهم در دوره تحقیقات فراهم کنند اما متاسفانه این حقوق از من دریغ شده است. تمام بازجویی‌ها در زمان اقامت در سلول انفرادی در شرایطی مملو از خشم و فریاد و ارعاب و فشارهای روانی و عاطفی و ذهنی بازجویان به همراه فریب و اغفال انجام شد، آنهم برای کسی مانند من که در تمام دوران زندگیم در شرایط علمی و آکادمیک و به دور از زور و اجبار و فشار پروش یافته است تسلیم شدنم در برابر این فشار‌ها و اغفال‌ها به دلیل بی‌تجربگی و سر بردن در شرایط شوک بوده است. 

جناب آقای لاریجانی

هنوز دلایل واقعی بازداشتم و تحمیل نظرات بازجویان به من برایم مبهم باقی مانده است. آنچه می‌دانم این است که سن و سال من و کارنامه زندگی‌ام نشان می‌دهد که فرد سیاسی نبوده‌ام و نیستم و نه خودم و نه خانواده‌ام هیچگونه سابقه عمل یا اندیشه سیاسی و شم سیاسی نداشته‌ایم، چه رسد که شم امنیتی داشته باشم. من همه چیز را در چارچوب علم و مبادلات علمی درک کرده‌ام و می‌کنم و تصور اینکه ممکن است این مقولات عرصه امور سیاسی و امنیتی تفسیر شود برایم ناممکن بوده است. در مورد دوره بازجویی هنگامیکه مشاهده می‌کردم بازجویان بر کارهایی که انجام نداده‌ام اصرار می‌ورزند و هر جا خواسته آن‌ها برآورده شده است دست از سرم بر می‌دارند آسوده می‌شدم به این نتیجه رسیدم که نکاتی بنویسم که آن‌ها خوششان بیاید و زود‌تر این دوره سخت فیصله یابد و به عواقب برخی از این نکات نادرست نمی‌اندشم. اکنون که از آن دوره بازجویی دور شده‌ام، گویی همه چیز یک بار رویا بوده و وقتی متحیرانه به آن لحظات می‌نگرم در شگفتم که آدمی بی‌تجربه که اجازه حضور وکیل در تحقیقات مقدماتی او را نداده‌اند و فردی اغفال شده توسط بازجویان و سرگردان میان بیم و امید و تهدید و فشار چگونه به آسانی تلقین پذیر می‌شود و خود را به خواسته‌های بازجویان می‌سپارد و برای خوشایند آن‌ها و خلاص شدن خویش می‌نویسد و حتی داستانسرایی می‌کند و بازجو ئی‌های او به ترکیبی از راست و دروغ تبدیل می‌شود. با توجه به تخلفات انجام شده و شرایط نامناسبی که داشته‌ام اعلام می‌کنم که از این پس فقط دلایل و مدارکی اگر وجود دارد درباره آن‌ها توضیح خواهم داد و وفق تبصره ذیل ماده ۵۹ آئین دادرسی که حاکی از لزوم استماع اقرار توسط قاضی است فقط اظهارات خود را که در حضور مقام قضایی و با حضور وکیل شخصاً می‌نویسم و تمام موارد قانونی که ذکر کرده‌ام رعایت شوند را تصدیق می‌کنم. از جنابعالی هم به عنوان رئیس قوه قضائیه استمداد یاری دارم تا امکان دفاع عادلانه در دادگاه بر اساس قانون برایم فراهم آید. 
با احترام

امید کوکبی
کلمه

-- 


جمعی از دانشمندان و اساتید دانشگاه و برندگان جایزه نوبل در نامه ای خطاب به رهبری اعلام کرده اند که امید کوکبی زندانی محبوس در اوین که به زودی به اتهامات کسب در آمد نامشروع و ارتباط با دولت متخاصم محاکمه خواهد شد، مبری از این اتهامات بوده و صرفا به عنوان پژوهشگری جوان در حال تحصیل و دور از فضای سیاست بوده است.
در بخشی از این نامه آمده است: طبق اظهارات اساتید و دانشجویان دانشگاه تکزاس و همچنین موسسه علوم فوتونی در بارسلونا- اسپانیا،که ایشان مدرک کارشناسی ارشد خود را در این موسسه گرفته اند، همگی گویای این واقعیت هستند که آقای کوکبی تمامی تمرکز خود را بر روی درس خود داشته اند و از سیاست دوری می گزیده اند. ایشان به خاطر همکاری در امر اموزش، کمک هزینه می گرفته اند. که این کمک هزینه به طور معمول به تمامی دانشجویان سال اول دکتری چه آمریکایی و چه غیرآمریکایی، توسط دانشگاه تگزاس داده می شود و این کمک هزینه از طرف دولت آمریکا یا دیگر آژانس ها نمی باشد.
همچنین تاکید شده است که: برخی از گزارش ها هم حاکی از این است که ایشان مظنون به تبادل اطلاعات در مورد فن آوری هسته ای هستند. ما به عنوان دانشمندان می توانیم به شما اطمینان دهیم که تحقیقات و مطالعات ایشان هیچ ربطی به انرژی هسته ای ندارد.آموزش و پروژه دکترای ایشان در مورد اپتیک می باشد.
این دانشمندان با اشاره به اینکه امید کوکبی دانشمند جوان و با استعدادی است که مطالعات ایشان بدون هیچ دلیلی قطع شده است تصریح کرده اند که اگر به امید برای ادامه تحقیقات خود فرصت داده شود، قادر خواهد بود که مهارت ها و افتخارات فراوانی را برای کشور بزرگ ایران به ارمغان بیاورد.
امید کوکبی که هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی ندارد، بهمن ماه سال ۸۹ هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و بیش از یک ماه در سلول انفرادی نگه داشته و سپس به بند ۳۵۰ منتقل شد.
وی که به «ارتباط با دولت متخاصم» و « کسب درآمد نامشروع» متهم شده است، از بزرگترین نخبگان فیزیک اتمی جهان است و پیش بینی می شود در سالهای آینده به یکی از بزرگترین دانشمندان این رشته تبدیل شود، اما در صورت تداوم حضور در زندان این فرصت برای وی و کشور از بین خواهد رفت.
کوکبی هفته ی گذشته در نامه ای به رییس قوه ی قضاییه درخواست حق دفاع عادلانه از خود در دادگاه شده بود.


متن کامل این نامه  به شرح زیر است:
خطاب به مقام والای آیت الله العظمی علی خامنه ای،
رهبر جمهوری اسلامی ایران،
تهران
خطاب به شما آیت الله العظمی علی خامنه ای:
ما این نامه را نوشته ایم تا از شما در خواست کنیم که بزرگواری نموده و اشتباه صورت گرفته توسط دولت قانونی شما در زندانی کردن آقای امید کوکبی، دانشجوی دکترای دانشگاه تکزاس-آستین را اصلاح فرمایید.
آقای کوکبی در زمستان پارسال در حالیکه برای ملاقات پدر و مادر خود به ایران مراجعه کرده بودند در فرودگاه تهران بازداشت شده اند. ما آگاه شده ایم که ایشان در زندان اوین به سر می برند و به زودی قرار است که به جرم ” ارتباط با دولت متخاصم” و “کسب درآمد نامشروع” در دادگاه محاکمه شوند.
ما یک سازمان مستقل غیر دولتی متشکل از دانشمندان، پزشکان، مهندسان و محققان هستیم. طبق اظهارات اساتید و دانشجویان دانشگاه تکزاس و همچنین موسسه علوم فوتونی در بارسلونا- اسپانیا،که ایشان مدرک کارشناسی ارشد خود را در این موسسه گرفته اند، همگی گویای این واقعیت هستند که آقای کوکبی تمامی تمرکز خود را بر روی درس خود داشته اند و از سیاست دوری می گزیده اند. ایشان به خاطر همکاری در امر اموزش، کمک هزینه می گرفته اند. که این کمک هزینه به طور معمول به تمامی دانشجویان سال اول دکتری چه آمریکایی و چه غیرآمریکایی، توسط دانشگاه تگزاس داده می شود و این کمک هزینه از طرف دولت آمریکا یا دیگر آژانس ها نمی باشد.
برخی از گزارش ها هم حاکی از این است که ایشان مظنون به تبادل اطلاعات در مورد فن آوری هسته ای هستند. ما به عنوان دانشمندان می توانیم به شما اطمینان دهیم که تحقیقات و مطالعات ایشان هیچ ربطی به انرژی هسته ای ندارد.آموزش و پروژه دکترای ایشان در مورد اپتیک می باشد.به نظر می رسد که ایشان یک دانشمند جوان و با استعدادی هستند که مطالعات ایشان بدون هیچ دلیلی قطع شده است.اگر به امید برای ادامه تحقیقات خود فرصت داده شود، ایشان قادر خواهند بود که مهارت ها و افتخارات فراوانی را برای کشور بزرگ ایران به ارمغان بیاورند.
زندانی کردن امید کوکبی و محاکمه ای که ایشان ، در پیش رو دارند، باعث هراس سایر دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در خارج از کشور ایران شده است.و بسیاری از آنان به جای اینکه دانش و مهارت های خود را به ایران برگردانند ، با ترس در مورد آینده خود در حال تغییر افکار خود در مورد بازگشت به ایران می باشند.ما اطمینان داریم که شما با فرزانگی خود دراین مورد با اجازه دادن به آقای کوکبی برای ادامه تحصیل خود در خارج از کشور و مسافرت ازادانه به کشور مادری خود تمامی نگرانی ها را برطرف نمایید.
با تشکر از حسن توجه شما به این نامه،
با تمامی احترامات:
Joel L. Lebowitz
Rutgers University
Paul H. Plotz , MD
Wasshington, DC
Walter Reich
Washington University
Eugene Chudnovsky
Lehman College of CUNY
Alexander Greer
Brooklyn College of CUNY
Dorothy Hirsch
Executive Director Emerita
Arno Penzias*
New Enterprise Associates
Max Gottesman
Institute of Cancer Research
Zafra Lerman
MIMSAD, Inc.
Jack Minker
University of Maryland
Philip Sarachik
Polytechnic Institute of New York
Simon Levin
Princeton University
J. Joseph Blum
Duke University
Joseph Birman
City College of New York
David Baltimore*
Caltech
Allen J. Bard
University of Texas
Thomas Eisner
Cornell University
Fang Li Zhi
University of Arizona
Edward Gerjuoy
University of Pittsburgh
Pierre Hohenberg
New York University
Kurt Isselbacher
Mass General Hospital
Jerome Karle*
U.S. Naval Research Lab
Walter Kohn*
U.of California,StaBarbara
James Langer
Inst.Theor. Physics, Sta Barbara
Benjamin Lax
MIT
Peter D. Lax
New York University
Louis Nirenberg
New York University
John Polanyi*
University of Toronto
Stuart Rice
University of Chicago
Myriam Sarachik
City College of New York
Harold Scheraga
Cornell University
Sylvan Schweber
Brandeis University
Andrew Sessler
Lawrence Berkeley Laboratory
Lawrence Shepp
Rutgers University
Maxine Singer
Carnegie Inst. of Washington
Alfred I. Tauber,
Boston University
Charles Townes*
Univ. California, Berkeley
Steven Weinberg*
University of Texas, Austin
Myrna Weissman
Columbia University
Rosalyn Yalow*
Mount Sinai School of Medicin
کسانی که در جلوی اسمشان ستاره امده است ، برندگان جایزه نوبل می باشند.
posted by londonmourningmothersiran at 12:46 0 comments

دموکراسی را به یک گلدان گل تشبیه می کنم

دموکراسی را به یک گلدان گل تشبیه می کنم



 دموکراسی را به یک گلدان گل تشبیه می کنم!
گفت و گوی مادران پارک لاله با شیرین عبادی، حقوقدان، برنده جایزه نوبل و فعال حقوق بشر

مادران پارک لاله - خانم عبادی همان طور که مطلع هستید تا کنون تعداد بی شماری از مادرانی که به پارک لاله می آمدند تا تجمع آرامی را در حمایت از مادران عزادار، برگزار کنند بازداشت شده و پس از مدتی با وثیقه یا کفالت تا زمان تشکیل دادگاه آزاد شده اند . در بین این مادران حتی زنانی هم بود ه اند که هیچ اطلاعی از تجمع مادران نداشتند و برای قدم زدن به پارک لاله آمده بودند . آیا از نظر قانونی این زنان جرمی مرتکب شده اند؟

شیرین عبادی - بر طبق قانون، جرم، فعل و یا ترک فعلی است که قانون آن را مشخص و برای آن مجازات در نظر گرفته است. به عنوان مثال، سرقت، فعلی است که ارکان تشکیل دهنده  آن را قانون مشخص و مجازات آن را معین کرده است
.
گاهی اوقات ترک فعل موجب مجازات است. به عنوان مثال بیمار بد حالی را به بیمارستان می برند. پزشک مسئول اگر از درمان او خودداری کند مرتکب جرم شده است؛ یعنی در حالتی که کسی کاری نکرده، اما مجرم است. در کلیه شقوق گفته شده، شرط اصلی آن است که قانون در این زمینه وضعیت را مشخص کرده باشد.

حضور عده ای از بستگان یا هواداران افرادی که در زندان هستند یا در سال های گذشته اعدام شده اند و تجمع آنها در یک مکان عمومی، جرم نبوده زیرا قانون این کار را جرم نمی داند. خصوصا آنکه تجمع در پارک عمومی صورت گرفته که اخلالی هم در ترافیک ایجاد نکرده و راه بندان هم به وجود نیاورده، یعنی از مصادیق " بر هم زدن نظم عمومی" هم نیست.

بنابراین تجمع در پارک نه تنها جرم نیست، بنا به دلایل گفته شده، در حالتی که عده ای قصد تجمع داشته اند ولی موفق به انجام آن نشده اند هم به طریق اولا جرم نیست و هر نوع دستگیری و مجازات نه تنها غیرعادلانه بوده بلکه مغایر با قوانین رسمی و مملکتی است و افرادی که چنین بازداشت هایی را انجام داده اند، خود مرتکب جرمی تحت عنوان "بازداشت خودسرانه " شده اند و می بایستی به علت تعدی به حقوق مردم و سوء استفاده از قدرت مورد محاکمه قرار بگیرند .

م.پ- ولی فعلن که قانون در کشور حکم نمی کند و متاسفانه دو تن از حامیان مادران عزادار، خانم ها لیلا سیف الهی و ژیلا مکوندی به4 سال زندان محکوم شده اند و خانم منصوره بهکیش که از خانواده های دهه ی شصت است و 6 نفر از اعضای خانواده اش اعدام شده اند بدون دلیل در خیابان بازداشت می شود و 27 روز در زندان می ماند و با کفالت آزاد می شود .

ش.ع -من به شدت متاثر شدم از بازداشت خانم منصوره بهکیش و خوشحالم که الان آزاد هستند. بهر حال این طور نمی ماند، امیدوارم هر چه زودتر مسولان قضایی، قوانین را رعایت کنند و همه ی زندانیان عقیدتی سیاسی را آزاد کنند و این دو عزیزخانم سیف الهی و مکوندی هم در دادگاه تجدید نظر تبرئه بشوند.

م.پ - می دانید که خواسته های مادران پارک لاله و حامیان آنان در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکا، توقف اعدام، آزادی زندانیان سیاسی -عقیدتی و محاکمه ی آمران و عاملان کشتارهای بعد از انقلاب است. نظر شما در مورد این حرکت و خواسته ها چیست ؟

ش.ع - به نظر من حرکت بسیار زیبایی را مادران شروع کرده اند. حرکتی مدنی و مسالمت آمیز بدون انتقام جویی و برای دادخواهی. جای چنین حرکتی در فعالیت های مدنی زنان در ایران خالی بود. ببینید مادران میدان مایو در آرژانتین بیش از سی سال است که دارند تلاش می کنند تا حقیقت روشن شود و یا مادران سیاهپوش ایتالیا، البته مادران خاوران همیشه، با برپایی مراسم سالگرد در منازل و در خاوران نگذاشته اند که کشتارهای دهه ی شصت فراموش شود ولی بسیاری از مادران هم هستند که بعد از دهه شصت داغدار شده اند وبه خصوص در دوسال اخیر و این حرکت مادران ، امیدی است برای جلوگیری از تکرار فاجعه و امیدی است برای مادران عزادار که تنها نیستند .


م.پ- خانم عبادی شما کمتر از کشتار دهه  شصت صحبت کرده اید چرا ؟

ش.ع - نظر من مشخص است و بارها این را اعلام کرده ام که باید کمیته های حقیقت یاب تشکیل شود تا حقیقت روشن شود و کسانی که دست به این جنایت ها زده اند باید طبق قانون محاکمه شوند. من در کتاب خاطرات ام که به 27 زبان ترجمه شده درباره  سال 67 گفته ام و اینکه چگونه بردار همسرم اعدام شد و کتاب قفس طلایی که به تازگی منتشر شده تماماً مربوط به اعدام های سال 67 است. به این ترتیب وقتی مردم دنیا به 27 زبان می توانند کتاب مرا بخوانند از فجایعی که در ایران اتفاق افتاده هم مطلع می شوند.  من روی این موضوع خیلی کار کرده ام ولی فقط یک چیز را می خواهم بگویم وقتی در مورد موضوعی نظر من مشخص و روشن است و تعداد زیادی همین الان بی گناه در زندان هستند بیشتر باید تلاش کنیم تا زندانیان در بند را نجات بدهیم. همین کاری که شما هم به درستی آن را انجام می دهید.

م.پ - شما فکر می کنید با این همه هزینه آیا به دموکراسی دست پیدا خواهیم کرد ؟

ش.ع - دموکراسی را من به یک گلدان گل تشبیه می کنم که رسیدن به آن خیلی سخت نیست. حفظ و مراقبت از آن مشکل است. ما چندین بار به آزادی دست پیدا کردیم ولی نتوانستیم حفظ اش کنیم. گلدان گل را باید هر روز با دقت آب داد، اگر لازم بود خاک اش را عوض کرد، برگ های زرد گلدان را چید، در مقابل نور مناسب قرار دادش تا همیشه سالم بماند. الان در غرب هم مردم از این گلدان با ارزششان خوب مراقبت نکرده اند در نتیجه دموکراسی مثل گذشته نیست .

م.پ - ما خیلی ممنونیم از شما که یکی از جوایزتان را به کمیته ی مادران عزادار که حالا تبدیل شده به مادران پارک لاله تقدیم کرده اید. این توجه و لطف شما ما را خیلی دلگرم و امیدوار به حرکت مان کرد ولی خواستم ضمن تشکر خدمتتان عرض کنم که مادران پارک لاله خوشبختانه هیچ کمیته ای ندارد و یک حرکت شبکه ای است و هر مادری هر جا که باشد حول همین سه خواسته  مشخص ، خود می تواند رهبر باشد، کمیته باشد، رسانه باشد و یک شبکه ایجاد کند.

ش.ع - خواهش می کنم . بله من در اوایل حرکت مادران بود که جایزه ای از مجلس انگلیس گرفتم برای فعالیت هایم در زمینه حقوق زنان و فکر کردم این جایزه را باید تقدیم کنم به زنان شجاعی چون مادران عزادار که این لحظه تاریخی را دریافتند و هنوز هم می خوانم که همه جا هستند و این مجسمه زیبا هنوز نزد من است که امیدوارم در فرصت مناسبی آن را به ایران بفرستم و شما در آن روز دفتری داشته باشید و آن را در دفتر مادران پارک لاله به یادگار نگهدارید.


مادران پارک لاله
16/07/2011
posted by londonmourningmothersiran at 07:41 0 comments

فیلمی از مراسم دومین سالگرد امیر جوادی فر

فیلمی از مراسم دومین سالگرد امیر جوادی فر 
 یاد او وهمه کشته شدگان سال 1388 و 89 گرامی باد 
افراموششان نمی کنیم 



http://www.youtube.com/watch?v=Grog9nsRh2g&feature=player_embedded
posted by londonmourningmothersiran at 06:47 0 comments

حزب سبزهای آلمان: پگاه آهنگرانی را آزاد کنید!

 

حزب سبزهای آلمان: پگاه آهنگرانی را آزاد کنید

 

کلاودیا روت، رئیس حزب سبزهای آلمان با انتشار بیا‌نیه‌ای خواستار آزادی فوری پگاه آهنگرانی شد. خانم روت با اشاره به بازداشت ‌مریم مجد و مهناز محمدی از دولت آلمان و اتحادیه اروپا خواست با مسئولان ایرانی برخورد جدی کنند.

 
پگاه آهنگرانی یکشنبه شب ۱۹ تیرماه ناپدید شد. دو روز پس از این تاریخ مشخص شد که وی توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی بازداشت شده است. پگاه آهنگرانی قرار بود به دعوت دویچه‌وله به آلمان سفر کند تا در مورد بازیهای جام جهانی فوتبال زنان وب‌لاگ نویسی کند.

کلاودیا روت، رئیس ‌حزب سبزهای آلمان جمعه (۱۵ ژوئیه/ ۲۴ تیر) با انتشار بیا‌نیه‌ای از بازداشت پگاه آهنگرانی به شدت انتقاد کرد و خواستار آزادی او شد.

در بیانیه رئیس حزب سبزهای آلمان آمده است: «مقامات امنیتی ایران بار دیگر یک زن جوان را آشکارا بدون دلیل بازداشت کردند تا در ضمن، از سفر او به آلمان هم جلوگیری کنند. پگاه آهنگرانی، بازیگر، مستندساز و وبلاگ‌نویس از سوی دویچه‌وله دعوت شده بود تا همراه بخش فارسی این فرستنده، در مورد فوتبال زنان وبلاگ‌نویسی کند.»   

شیوه بازداشت پگاه آهنگرانی مانند نحوه دستگیری  مریم مجد، عکاس-خبرنگار ورزشی و مهناز محمدی، مستندساز است که هر دو قرار بود برای بازیهای جام جهانی فوتبال زنان‌، به آلمان سفر کنند.
به اعتقاد رهبر رئیس حزب سبزهای آلمان، «این بازداشت‌های خودسرانه رفتاری غیرقابل پذیرش از سوی مقامات امنیتی است، که در ایران امروز هیچکس رسمأ حاضر به پذیرش مسئولیت آن نیست. دستگاه قضا و دولت ایران به خانواده و وکلای قربانیان اجازه برخورداری از حداقل حقوق و شفافیت در این زمینه را نمی‌د‌هند.»

پگاه آهنگرانی قرار بود باسفر به آلمان در مورد بازیهای جام‌جهانی فوتبال برای دویچه‌وله وبلاگنویسی کندBildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:  پگاه آهنگرانی قرار بود باسفر به آلمان در مورد بازیهای جام‌جهانی فوتبال برای دویچه‌وله وبلاگنویسی کند


خانم روت در بیانیه‌ی خود نوشته است: «ظاهرا سانسور گسترده رسانه‌های ایران و فیلترینگ اینترنت انتظار صاحبان قدرت در ایران را برآورده نمی‌کند که اکنون تلاش می‌کنند با دستگیرهای مداوم و خفه کردن صدای فعالان رسانه‌ها و مطبوعات و فعالان حقوق زنان، آزادی بیان و اطلاع‌رسانی را بیش از بیش محدود کنند.»

به اعتقاد کلودیا روت، چنین مواردی نشانه "ناتوانی" دستگاه قضایی ایران است؛ دستگاه قضایی‌ای که به گفته‌ی وی، «در خدمت ایدئولوژی سیاسی، در مرزهای تعیین شده عمل می‌کند و قادر نیست برای بازداشت چهره‌های شناخته شده دلیل بیاورد، شهروندان تأثیرگذار و حقوق انسانی آنها را رعایت کند، اما با تاکید بر مستقل بودن خود، موجب مضحکه خود شده‌ است.»

رهبر حزب سبزهای آلمان در بیانیه خود، بازداشت پگاه آهنگرانی را «تازه‌ترین نشان خودسری و پایمال کردن حقوق انسا‌نها در کشوری با جمعیتی جوان و پرانرژی» دانسته و خواستار آزادی فوری او و همینطور مریم مجد و مهناز محمدی شده است.

خانم روت خواستار توضیح کامل دولت ایران در مورد علت بازداشت آنها و مجازات مسئولان چنین رفتارهای خودسرانه شده است. رئیس حزب سبزهای آلمان همچنین خواستار مداخله جدی دولت آلمان در این زمینه شد و افزود: «ما از دولت آلمان انتظار داریم در ابتکار عمل تاز‌ه‌ای با همکاری اتحادیه اروپا، مسئولان ایرانی بازداشت پگاه آهنگرانی و سایر زنان فعال را آشکارا محکوم کنند، تحت تحریم بین‌المللی قرار داده و طرد کنند.»

اروپا | 15.07.2011
posted by londonmourningmothersiran at 01:23 0 comments

قوه قضائیه ایران: تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشرغیر قانونی است

قوه قضائیه ایران: تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر

غیرقانونی است













محمد جواد لاریجانی می گوید که تعیین گزارشگر برای وضعیت حقوق بشر ایران قابل قبول نیست و ما این موضوع را نخواهیم

 پذیرفت
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران، اقدام نهادهای بین‌المللی در تعیین گزارشگر ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران را غیرقانونی خوانده است.
محمد جواد لاریجانی، تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران را یکجانبه و بدون مبنای قانونی خوانده و به خبرگزاری دولتی ایران (ایرنا) گفته است: "جمهوری اسلامی ایران با شخص گزارشگر حقوق بشر مشکلی ندارد، اما تعیین گزارشگر برای وضعیت حقوق بشر ایران قابل قبول نیست و ما این موضوع را نخواهیم پذیرفت.

اعضای شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، روز جمعه، ۱۷ ژوئن (۲۷ خرداد)، احمد شهید، وزیر امور خارجه سابق مالدیو و فعال حقوق بشر را به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران انتخاب کردند.
بر اساس مصوبه شورای حقوق بشر، آقای شهید موظف است گزارش‌های مربوط به نقض حقوق بشر در ایران را بررسی کرده و گزارش نهایی خود را در نشست در ماه سپتامبر، به اعضای شورای حقوق بشر و مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارائه کند.
تعیین این گزارشگر ویژه، استقبال فعالان حقوق بشر و مخالفان دولت ایران را به دنبال داشته است؛ در یکی از آخرین واکنش‌ها، ۶۷ نفر از چهره‌های شناخته‌شده ایرانی مقیم خارج از کشور، در نامه‌ای به آقای شهید، به او هشدار دادند که "تجاوزات حکومت جمهوری اسلامی" در ایران به حقوق بشر به "سطح بی‌سابقه‌ای" رسیده است.
در این نامه آمده بود: "دستگیری‌های خودسرانه فعالان حقوق زنان، حقوقدانان٬ روزنامه‌نگاران٬ دانشجویان٬ رهبران کارگری و فعالان حقوق بشر همچنان رو به افزایش است و موارد فزاینده اعتصاب غذای نامحدود، اقدام به خودکشی٬ مرگ مشکوک زندانیان در بند٬ و اعدام‌ها به راستی هراس‌آور است."
با این حال، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران، روز شنبه، ۱۶ ژوئیه، گفته است که در کارنامه حقوق بشری ایران، هیچ تنش و نکته‌ای وجود ندارد و "تنش‌های موجود برای ایران فقط تهاجم سیاسی و تبلیغاتی مخرب غرب علیه کشور است."

دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران

"ایران در موضع حقوق بشر، چیزی برای مخفی کردن و پنهان‌کاری ندارد"
او تاکید کرده است که "ایران در موضع حقوق بشر، چیزی برای مخفی کردن و پنهان‌کاری ندارد."
محمدجواد لاریجانی همچنین آمریکا و برخی کشورهای اروپایی را که او هم‌پیمان آمریکا خواند، متهم کرد که "ناقض قوانین حقوق بشری هستند و شهروندان خودشان را شکنجه و زندانی می‌کنند."
قطعنامه‌های شورای امنیت؛ ابزار تحریم یا موضع گیری سیاسی
در عین حال، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران گفته است که مسائل مطرح درباره وضعیت حقوق بشر در ایران "همانند سایر موضوع‌های غرب علیه ایران"، یک پروژه جدید سیاسی است. او قطعنامه‌هایی را هم که در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران مطرح می‌شوند، از جمله همین اقدامات غرب خوانده است.
با تعیین احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران، علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، گفت که این کشور، خود خواستار تعیین "گزارشگر موضوعی" بوده است و این فرد به تهران سفر خواهد کرد.
ولی صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران روز چهارشنبه، اول تیرماه، اعلام کرد که این کشور با سازمان ملل متحد در رابطه با حقوق بشر تعامل خواهد کرد، ولی "پذیرش گزارشگر" از سیاست‌های کشورش نیست.
با این حال، آیلین داناهو، نماینده دائم آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد گفته است که اگر ایران به گزارشگر ویژه حقوق بشر اجازه ورود ندهد، او در خارج از ایران "تحقیق همه‌جانبه‌ای درباره نقض حقوق بشر" در این کشور خواهد کرد.
خانم داناهو هشدار داده است که ممانعت ایران از ورود آقای شهید به این کشور، به جامعه بین‌الملل اجازه می‌دهد تا فشار بر حکومت ایران را زیاد کند و "به دلیل سابقه حقوق بشری، ایران را هرچه بیشتر به انزوا بکشاند."
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، کمیسون حقوق بشر سازمان ملل متحد که بعدها به شورای حقوق بشر تغییر نام داد، چهار نماینده ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین کرده است.
پیش از این، ندرس آگوئیلار، رینالدو گالیندوپل و موریس دنبی کاپیتورن، گزارشگران ویژه حقوق بشر درباره ایران بوده‌اند که مأموریت دو نفر اول در ایران به سرانجام نرسید و مأموریت گزارشگر آخر هم در سال ۲۰۰۲ میلادی و پس از آنکه قطعنامه نقض حقوق بشر ایران در کمیسیون حقوق بشر رأی لازم را کسب نکرد، پایان یافت.
احمد شهید چهارمین گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران به شمار می‌رود. او دو دوره به عنوان وزیر خارجه مالدیو فعالیت کرده است و گروه‌های فعال در زمینه حقوق بشر، از او به عنوان "قهرمان" یاد می‌کنند.
آقای شهید در طول سال‌های فعالیتش، بارها دعوت‌نامه‌هایی را به نهادهای فعال در زمینه حقوق بشر در سازمان ملل متحد فرستاد و از مسئولان آنها دعوت کرد تا برای بررسی وضعیت حقوق بشر به مالدیو بروند.
او همچنین مؤسس "انجمن جامعه آزاد" در مالدیو هم هست که تلاش برای بهبود وضعیت حقوق بشر، تحمل مخالف و مردمسالاری از اهداف آن به شمار می‌رود

www.bbc.co.uk/persian
 شنبه 16 ژوئيه 2011 - 25 تیر 1390
posted by londonmourningmothersiran at 00:57 0 comments